دنبال کننده ها

۲۶ بهمن ۱۳۹۶

آغلام ....


آغلام
آغلام رفیق ما بود . یکی دو سه سالی از ما بزرگتر بود . در همان روزهای نوجوانی درس و مشقش را رها کرده بودو شده بود راننده وانت سرمه ای رنگ آقای پیله ور .
آقای پیله ور تو محله مان کارخانه چای خشک کنی داشت . اسمش هم بود کارخانه چایسازی پیله ور . یک کارخانه آجری سه چهار طبقه که هر وقت از کنارش رد میشدیم عطر چای مست مان میکرد . گاهگداری با رفیقانم میرفتیم دور و بر کارخانه آقای پیله ور و آقای فهیم را میدیدیم که مدام با یکی دو تا آچار با پیچ و مهره های ماشین های خشک کنی ور میرفت .
آغلام گهگاه با ما میآمد الواتی . با چند تا از رفیقانم میرفتیم از فروشگاه ممد آقا دو سه بطر آبجوی شمس میخریدیم و توی باغ کریم ارباب زیر آلاچیق می نشستیم و آبجو میخوردیم و مست میشدیم ونعره میکشیدیم و رویا می بافتیم .
آغلام از آقای اصفهانی شنیده بود که در دین اسلام از هر گناهی میشود توبه کرد مگر شرب خمر . با ما میآمد توی باغ وبا من بمیرم تو بمیری یک لیوان آبجو میخورد و بعدش هم دهانش را آب میکشید و رو به آسمان میکرد و میگفت : خدایا توبه ! خدایا توبه !
یک شب رفته بودیم مسجد . شب احیا بود . شبی بود که چراغ های مسجد را خاموش میکردند وخلایق قرآن بسرشان میگرفتند و العفو العفو میخواندند .
آقای اصفهانی روی منبر داشت گلویش را پاره میکرد . داشت در باره عذاب دوزخ و روز صد هزار سال و آتش جهنم و مار هفت سر و پل صراط فرمایشات میفرمود . رسید آنجا که : ای خلایق ! دست به دعا بردارید و العفو العفو بخوانید . هر گناهی که کرده اید امشب بخشوده خواهد شد مگر شرب خمر !
.آغلام کنار دستم نشسته بود . یکباره پاشد و در آن شور و سوز و تاریکی و ندبه و دعا کوبید روی کله رفیق مان یحیی و فریاد کشید : مادر قحبه ! تو مرا جهنمی کرده ای !
LikeShow more reactions
Comment

۲ نظر:

ابریشم گفت...

ممنون که یادی از کارخانهٔ چای پیله ور کردید. آن کارخانه را پدر خدا بیامرزم، عبدالرحیم پیله ور ابریشم، به عنوان در شهر زیبای لاهیجان تأسیس کرده بود.شاید علاقمند باشید از سرنوشت اولین کارخانهٔ چای ایران با خبر شوید.
عبدالرحیم پیله ور پس از راه اندازی و بهره برداری از کارخانهٔ چای جهت توسعهٔ کاری و پخش محصولاتش به همراه همسر و دختر خردسالش به تهران مهاجرت کرده وسر پرستی کارخانه را به برادر کوچکترش می سپرد و خود در سرای صلحی بازار تهران به تجارت چای می پردازد. سالیانی سپری می شوند و وضع کار و کاسبی رونق بسیاری پیدا می کند.
آنطور که از زبان بزرگتر ها شنیدم پدر من انسان درستکار و خانواده دوستی بود. انسانی سنتی و کوشا وخیّر. او تا پایان عمر با مادرم با مهربانی و احترام متقابل زندگی کرد وآنها صاحب ده فرزند شدند. من به عنوان پنجمین دختر وششمین فرزند خانواده خوب به یاد دارم که پدرم در زمان کودکیم ناگهان ساکت و گوشه گیر شد.....
و اما دلیل آن بر میگردد به همان کارخانه که شما ازان یاد کردید. چرا که عمویم صمد پیله ور با نقشهٔ قبلی پدرم را به سفر حج تشویق کرد و چنانکه آن زمان رسم بود پدرم وصیتنامه ای نوشت و وکالت تمامی اموالش را اعم از کاخانهٔ چای و سه دهنه مغازه/ حجره در بازار تهران و باغات چای در لاهیجان را به برادرش داد.
پس از بازگشت از حج پدرم به تلخی دریافت که برادرش تمامی اموال او را به جز یک حجره به نام خودش کرده و از رابطه و همکاری با پدرم امتناع میورزد. شوک برگی بود و روزگار بر پدر و مادرم وفرزندانشان بسیار سخت گذشت ولی پدرم که انسان رئوفی بود هر گز ازو شکایت نکرد و با فروتنی و سخت کوشی به زندگانی خد ادامه داد. عمویم صمد پیله ور در اثر میگساری و سکتهٔ قلبی در گذشت و فرزندان بی کفایتش کارخانه را بر باد فنا سپردند.
متأسفانه آخرین تصویری که از کارخانهٔ چای پیله ور به خاطر دارم اسکلت دود گرفته اش پس از آتش سوزیست.
با احترام اعظم ابریشم

Unknown گفت...

سلام
لازم دانستم در رابطه با کامنت خانم اعظم ابریشم مطالبی را که ایشان به اشتباه ویا به عبارت دیگر نادرست و مغرضانه بیان نموده را توضیح دهم.
شادروان صمد پیله ور در سال ۱۳۴۷ فوت نموده است.آقای صمد پیله ور در زمانی که کارخانه ی چایسازی را احداث کرد همیشه به اهالی شیخ زاهد کمک میکرد و بعد از ۵۰ سال از فوت ایشان میگذرد هنوز خدماتی که ایشان انجام داده است تمام اهالی منطقه شیخ زاهد به نیکی از ایشان یاد میکنند.
خانم اعظم ابریشم اگر دوست داشت و میخواهد واقعیت را بداند، به اداره ثبت اسناد و املاک لاهیجان مراجعه کنند و بنجاق زمین وسند کارخانه ی احداث شده را ازنزدیک ببیند که به نام صمد پیله ور بوده است نه شخص دیگری.برادر ایشان عبدالرحیم پیله ور خدا رحمتش کند میرزای ایشان در حجره تهران بوده است.
برای اطلاع اعظم ابریشم اعلام می کنم اکثر کارخانه های چای در لاهیجان در دهه ۶۰ به علت فرسودگی که داشتند آتش می گرفتند.درسال ۱۳۶۴ این کارخانه از سوی حسین پیله ور فرزند برومند ایشان باز سازی و نوسازی گردیده است.
امیدوارم خانم اعظم پیله ور ابریشم که در آستانه ۷۰سالگی خود را سپری میکند بهتر است با اطلاعات کامل و درست قضاوت کنند.

ارسال یک نظر