دنبال کننده ها

۴ مهر ۱۳۸۹




دردم نهفته به ز طبيبان مدعی .....

خدمت با سعادت شما عرض کنيم که : گيله مردی که ما باشيم ؛ کارمان قصه گويی است .
قصه هايی ميگوييم که بعضی ها را می خواباند ! و بسياری را هم بيدار ميکند .
حالا می خواهيم با اجازه شما برای تان قصه بگوييم ؛ می خواهيم قصه ای در باره طبيب و طبابت برای تان بگوييم با اين دعای مخلصانه که :

تنت به ناز طبيبان نيازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد .....


طب :

طب ؛ در لغت ؛ به معنای جادو و جادو گری هم آمده است . لابد بدين سبب که طبيبان می توانسته اند درد های آدميان را درمان کنند و اين درمان از ديدگاه آنها بمثابه معجزه ای بوده است که با جادو و جادو گری همسنگ ميشده است .

تحقيق در باره آغاز پيدايش دانش پزشکی دشوار است به اين خاطر که اقوال پيشينيان در اين باره مختلف است و مرجعی برای بر گزيدن يکی از اقوال وجود ندارد .

بهر حال ؛ پيشينيان در باره دانش پزشکی دو نظر داشتند :نخست ؛ کسانيکه ميگويند طب با انسان آفريده شده ؛ و گروه دوم کسانی هستند که بر آنند اين دانش پس از آفرينش آدمی ؛ استخراج شده است .

طرفدارا ن و اصحاب قياس – مثل بقراط و جالينوس – و شعرای قديم يونان ؛ بر اين باورند که دانش پزشکی ؛ از جانب پروردگار بر آدمی الهام شده است ! اما اصحاب تجربه ؛ - يعنی فلاسفه ای که تجربه را بعنوان مبانی فرضيه ها و ارزيابی های خود در نظر ميگيرند ؛ معتقدند که علم پزشکی ؛ حاصل تجربيات آدمی است در طول قرون و اعصار . و صد البته اين نظريه بسيار به حقيقت نزديک تر است .

در برخی از منابع بسيار کهن تاريخی آمده است که مردم مصر ؛ نخستين مردمی بودند که به دانش پزشکی دست يافتند و حتی آمده است که در مصر کهن ؛ بيماران را با دارويی بنام “ راسن “ درمان ميکرده اند .

همانگونه که ما امروز شيوه های گوناگونی را برای درمان بيماری ها بکار ميگيريم ؛ و مثلا “ آب درمانی “ يکی از راههای بهبود برخی از بيماری های دستگاه هاضمه و حتی “ آرتورايز “ شناخته شده ؛ همين روش ها در زمانهای بسيار دور نيز معمول بوده کما اينکه از منابع تاريخی بر ميآيد که برخی از بيماری ها ی روحی و روانی را از طريق موسيقی يا بزبان قديمی ها “ الحان و ايقاعات “ درمان ميکرده اند (در حوالی بوشهر و گناوه و جنوب ايران ؛ هنوز هم همين شيوه “ موسيقی درمانی “ وجود دارد .

البته اين روزها يک شيوه بسيار جديد درمانی هم کشف شده که آدمهايی را که کله شان بوی قورمه سبزی ميدهد درمان ميکند و به آن در اصطلاح پزشکی “ زندان درمانی ! “ ميگويند !!

زندان درمانی ؛ يعنی اينکه آدمی را که حرفهای بودار ميزند ؛ يا قلمش مثلا افشاگری ميکند و تن به هيچگونه سانسور و خود سانسوری و اما و اگر مصلحتی نميدهد ؛ می اندازند توی سلول انفرادی و بعد از چند ماه از او يک آدم معقول و سر براه و حرف شنو و مسلمان و مطيع و سر بزير و به به گو و چه چه نويس و متقی و حجت الاسلام و ثقه الاسلام ميسازند !!!
اين را ميگويند زندان درمانی

داشتيم از عالم پزشکی ميگفتيم يکدفعه پريديم توی عالم ناسوت !

در باره دانش پزشکی ؛ آنچه که گفتنی است اين است که از روزگاران بسيار بسيار قديم ؛ آدم هايی که از طبابت سر در ميآوردند ؛ سعی ميکردند که از اين علم به ديگران نياموزند !و اين علم را منحصرا در خانواده خود در اختيار داشته باشند کما اينکه دانش پزشکی همچون ميراثی ؛ از پدران به پسران ميرسيد و از نسلی به نسلی ديگر انتقال می يافت .
همچنين ؛ برای اينکه ديگران نتوانند از اين علم سر در بياورند ؛ طبيبان ؛ مبانی و اصول آنرا بصورت معما می نوشتند و آنرا برای فرزندان خود تفسير ميکردند . (اينکه امروزه روز ؛ نسخه پزشکان را غير از خودشان هيچکس ديگر نمی تواند بخواند شايد بازمانده همان شيوه بسيار کهن باشد )


در قديم ؛ دانش پزشکی ؛ فقط در ميان پادشاهان و پارسايان رواج داشت و آنرا بقصد خدمت بمردم بدون گرفتن اجر و پاداشی ؛ پيشه خود می ساختند تا اينکه بقراط و ذمقراط بوجود آمدند .
اين دو تن با هم معاصر بودند ؛ اما ذمقراط همچنان از تدوين طب امتناع ميکرد ؛ اما بقراط از بيم آنکه مبادا دانش پزشکی از بين برود ؛ بر آن شد که اين علم را در کتابی تدوين کند و برای دانش پزشکی عهد و قانون و وصيتی وضع کرد که بوسيله آنها پزشک به کليه نياز ها و وظايف خود آگاه ميشد ( اينکه قسم نامه بقراط امروز محلی از اعراب دارد يا نه بايد از حضرات پزشکان پرسيد (

پيشينه دانش پزشکی از روزگاران ما قبل تاريخ آغاز ميشود . اين دانش در آغاز بی آنکه به علم تشخيص بيماريها توجه داشته باشد ؛ تنها بکار درمان می پرداخت و خاص پادشاهان و شاعران و روحانيون بود .
نخستين رساله مربوط به روش درمان و مداوا ؛ تحت حمايت و توجه “ چين نونگ “ امپراطور چين ؛ در 2700 سال پيش از ميلاد مسيح منتشر شد .
در يونان ؛ اسکلپيوس ؛ خداوند طب شناخته شد و کشيشانی که مروج آيين او بودند کشيش – طبيب شدند .
از زمان بقراط ؛ دوره علمی طب آغاز شد و از آن تاريخ علم پزشکی بر اساس مطالعات مستقيم علمی قرار گرفت .سپس مکتب اسکندريه پديد آمد و در آن کالبد شکافی توصيفی بنيانگزاری شد و برای نخستين بار به تشريح پرداختند .اين دوره تا روزگار جالينوس همچنان ادمه يافت ؛ آنگاه قوه تصور و انديشه ظريف جالينوس ؛ وی را پايه گذار اصول خاصی ساخت که تا دير زمانی پا بر جا ماند

در قرون وسطی ؛ مسيحيت ؛ از طريق منع تشريح – که آنرا عملی پليد تلقی ميکرد – مانع پيشرفت علم طب شد ؛ معذالک ؛ دانشمندان کشور های اسلامی ؛ از آنجمله ابن سينا و ابوالقاسم زهراوی و چند تن ديگر ؛ سنن گذشته را حفظ کردند و بر اطلاعات خويش افزودند .

دانش پزشکی ؛ همواره در کشور ما ؛ از يکنوع منزلت اجتماعی بر خوردار بوده و هست ؛ چنانکه در کتاب تاريخ بيهقی آمده است که : در شهری اقامت نکنيد که در او حاکمی عادل ؛ بارانی دائم ؛ و طبيبی عالم ؛ و آبی روان نباشد .

حضرت سعدی ميفرمايد : بيمار عشق را به طبيب احتياج نيست ؛ اما من معتقدم که برخی از پزشکان بيماری عشق را هم درمان ميکنند .

اين بود قصه امشب ما


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر