دنبال کننده ها

۲۹ دی ۱۴۰۳

الهی آنقدر نان بخوری بترکی

من چهار پنج سالی رادیو رشت کار میکردم ؛ خبرنگار بودم ، چهار صد ‌‌و چهل تومان حقوق میگرفتم که بگمانم به پول امروز میشد پنجاه میلیون تومان ! (یعنی خودمان از همان دوران شباب میلیونر بوده ایم و نمیدانسته ایم !)
من چون زبان رشتی نمیدانستم فارسی حرف میزدم - البته با لهجه لاهیجانی - وتعجب میکردم چرا هیچکس حرف هایم را نمیفهمد !( هنوز هم هیچکس از حرف هایم سر در نمیآورد !)
وقت ناهار که میشد مصیبتی داشتیم . اگر نان و پنیر و کالباسی میخوردیم میگفتند آخی ! طفلکی چقدر فقیر است که ناهار نان میخورد
اگر هم میخواستند ما را نفرین کنند میگفتند الهی آنقدر نان بخوری بترکی!
حالا بگمانم به برکت این انقلاب پر شکوه همان نان و پنیر هم گیر همولایتی هایم نیاید
See Translation
May be an image of baguette
All reactions:
142

کف بینی درباری

…در یکی از ویلاهای هتل دربند یکنفر هندی میزیست که برای خانواده سلطنتی پیشگویی میکرد .
ملکه مادر ، والاحضرت ها شمس و اشرف پهلوی و دیگر درباریان به او اعتقاد عجیبی داشتند ! شهبانو فرح هم یکی دو‌بار از پیشگویی های او استفاده کرده بودند !
روزی اعلیحضرت در میان موجی از نا امیدی و هراس ، از من خواستند که آن پیشگوی هندی را احضار کنم .
به یکی از راننده های دربار گفتم: برو او‌را بیاور !
وقتی پیشگو آمد او را به دفتر اعلیحضرت هدایت کردم و من هم در گوشه ای ایستادم.
شاه به او اجازه نشستن دادند و دست خود را جلو بردند .
او مطالبی برای آینده شاه گفت و‌ من میدیدم چهره اعلیحضرت عوض میشود و آرامش بیشتری می یابند .
وقتی از دفتر شاه بیرون آمدیم از پیشگو که اسمش خان صاحب بود خواستم چند لحظه ای به دفتر من بیاید . وقتی که آمد دستور چای دادم و گفتم : میدانم به اعلیحضرت دروغ گفته ای ، حداقل بمن راستش را بگو .
با انگلیسی شکسته بسته ای گفت :
اعلیحضرت تا دو سال دیگر بیشتر زنده نیستند ، این را من از نگاه کردن به خطوط دست شان فهمیدم . بطور کلی رژیم سلطنتی در حال فروپاشی است ، اعلیحضرت به یک بیماری مهلک‌دچار هستند و بر اثر همین بیماری تا یکسال و‌نیم دیگر خواهند مرد !
راستش زیاد حرف هایش را باور نکردم .
« از سخنان امیر اصلان افشار - آخرین مدیر کل تشریفات دربار شاهنشاهی - در گفتگو با طرح تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد »
See Translation
May be an image of text
All reactions:
35

۲۷ دی ۱۴۰۳

کتک کاری در دربار شاهنشاهی

آقای امیر اصلان افشار آخرین مدیر کل تشریفات در بار شاهنشاهی در گفتگو با طرح تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد از آخرین روزهای شاه سخن میگوید و انزوای رنجباری را که شاه با آن دست به گریبان بود بازگو میکند .
او میگوید :« دربار شاهنشاهی موقعیت خود را از دست داده بود و دیگر آن نظم همیشگی وجود نداشت ؛ شب ها دلگیر و خسته کننده بود ، بعضی از پیشخدمت ها و کارکنان دربار به انقلابیون پیوسته بودند ؛ از خانواده سلطنتی کسی نمانده بود و از اطرافیان اعلیحضرت فقط خانم دکتر لوسیا پیرنیا بود که اغلب به دربار میآمد .
دکتر علیقلی اردلان وزیر دربار که بیش از هشتاد سال داشت فقط ناظر گذران کارهای روزمره دربار بود، همه از آینده بیمناک بودندو کسی دل به کار نمیداد
روزی در دفتر کارم نشسته بودم که صدای داد و فریادی از سرسرای کاخ به گوشم رسید ؛ وقتی از دفتر کار خود بیرون آمدم اردشیر زاهدی را دیدم که تیمسار ایادی - پزشک مخصوص شاه- را زیر مشت و لگد انداخته است و‌مرتب به او ناسزاهای رکیک میدهد ! رفتم آنان را از یکدیگر جدا ساختم . پس از بررسی معلوم شد مطلبی که قرار بود زاهدی به عرض اعلیحضرت برساند ، ایادی پیشدستی کرده و به عرض رسانده وهمین موضوع زاهدی را ناراحت کرده و او را به باد کتک گرفته است !
May be an image of 1 person
All reactions:
7

کاش باران میبارید

رفته بودم دور و بر خانه ام قدم بزنم ؛ بوی بهار میآمد . جلگه ها و دشت ها سبز شده اند ، شاخه ها جوانه زده اند . انگار نه انگار وسط چله زمستانیم .
همسایه ام - خانم لسلی - میگوید : عجب هوای دلپذیری !
میگویم : کاشکی باران ببارد ! اگر باران نبارد تابستان سختی در پیش خواهیم داشت ، جرقه کوچکی کافی است تا همه این جنگل ها و دار و درخت ها را در چشم بر هم زدنی بر باد دهد .
از کمرکش تپه بالا میروم . این آهوان خوشگل را می بینم که با حیرت و کنجکاوی نگاهم می‌کنند .
کمی ناز و نوازش‌شان میکنم . مادرشان میگریزد و این دو تا خوشگلا بمن نزدیک میشوند، البته نه چندان نزدیک ، چند قدمی با من فاصله میگیرند . انگار میدانند نباید به آدمیان اعتماد کنند ! .
من عاشق و شیدای آهوان هستم . اگر چه هر شب میآیند گل های حیاط خانه ام را می خورند اما هیچ حیوانی را به اندازه آهو دوست ندارم.
متاسفانه در آتش سوزی هولناکی که در کالیفرنیا در جریان است و تاکنون میلیون ها هکتار از جنگل های زیبای جنوب را به کام خود کشیده و هزاران نفر را بیخانمان کرده است آهوان و گوزن ها و خرس ها و بوقلمون ها و بلدرچین ها و خزندگان و پرندگان بسیاری قربانی شده اند و راه نجات شان هم بسبب گستردگی سطح آتش سوزی که به شصت مایل می‌رسد بسته است .
کاشکی می توانستم بیاری آهوان بشتابم
May be an image of deer
All reactions:
Mostafa Azizi and 94 others