شاعر میفرماید :
غیر از هنر که تاج سر آفرینش است
دوران هیچ سلطنتی پایدار نیست
مسعود سعد سلمان - آن زندانی نای و دهک - اما جهان نگری دیگری دارد و میسراید :
نصیحتی پدرانه نکو زمن بشنو
مگرد گرد هنر هیچ ، کآفتی است هنر
غیر از هنر که تاج سر آفرینش است
دوران هیچ سلطنتی پایدار نیست
مسعود سعد سلمان - آن زندانی نای و دهک - اما جهان نگری دیگری دارد و میسراید :
نصیحتی پدرانه نکو زمن بشنو
مگرد گرد هنر هیچ ، کآفتی است هنر
برشت میگوید : ما که زمین را مهربان میخواستیم خود مهربان شدن نتوانستیم و صائب تبریزی جهان را بمثابه مجلس باده نوشانی نا بخرد میداند و میگوید :
جهان به مجلس مستان بی خرد ماند
که رنج بیش برد آنکسی که بیدار است
جهان به مجلس مستان بی خرد ماند
که رنج بیش برد آنکسی که بیدار است
اگرچه در زمانه هشلهفی که زیست میکنیم ابلهان سرور شدستند و زبیم - عاقلان سر ها کشیده در گلیم
اگر چه زندگی ما آدمیان مجموعه ای از غم های حقیری است که در آن تاب میخوریم و سیر انفس و آفاق میکنیم .
اگرچه آنکه در کار جهان خام است نانش پخته است
اگرچه بقول حافظ :
از حشمت اهل جهل به کیوان رسیده اند - جز آه اهل فضل به کیوان نمی رسد
اما امروز بجای ایدئولوژی و دین ، تنها هنر است که آدمی را از ابتذال روزمره و ملال کدر خاک می رهاند
بنابراین بگمانم حق با حضرت شاعر است که :
غیر از هنر که تاج سر آفرینش است
دوران هیچ منزلتی پایدار نیست
اگر چه زندگی ما آدمیان مجموعه ای از غم های حقیری است که در آن تاب میخوریم و سیر انفس و آفاق میکنیم .
اگرچه آنکه در کار جهان خام است نانش پخته است
اگرچه بقول حافظ :
از حشمت اهل جهل به کیوان رسیده اند - جز آه اهل فضل به کیوان نمی رسد
اما امروز بجای ایدئولوژی و دین ، تنها هنر است که آدمی را از ابتذال روزمره و ملال کدر خاک می رهاند
بنابراین بگمانم حق با حضرت شاعر است که :
غیر از هنر که تاج سر آفرینش است
دوران هیچ منزلتی پایدار نیست