دنبال کننده ها

۱۸ آذر ۱۴۰۲

روز جهانی نامه

رفیقم مصطفی عزیزی بیادم آورد که امروز « روز جهانی نامه » است
هر چند دیگر کسی نامه نمی نویسد و شیوه نامه نگاری هم منسوخ شده است اما مرا به یاد پدرم انداخت . این چند خط را برای مصطفی نوشتم :
مصطفی جان
مرا به یاد پدرم انداختی که در دوران رضا شاه در اداره طرق و شوارع ( همان وزارت راه امروز) کار میکرد .
بعدها کارمند شهرداری آستانه اشرفیه شد و چند سالی در آن شغل پایید تا اینکه در دوران پسا مصدق به جرم وطنخواهی و هوا داری از پیر احمد آباد بیکار و « منفصل از خدمت » شدو به دامچاله محبس گرفتار آمد .
پدرم همچون بسیاری از پدران آن روزگار خطی بسیار خوش داشت و شب های زمستان برای مان کتاب می خواند.
نامه هایش را همواره با این جمله آغاز میکرد :
«نور چشم عزیزم
امیدوارم از همه بلایای ارضی و سماوی محفوظ و محروس بوده باشید . اگر از احوال ما بخواهید الحمدالله سلامتی حاصل است و ملالی نیست جز دوری دیدار شما »
باری ، آسیاب چرخید و چرخید و ما آواره قاره ها و‌کشور ها شدیم اما نامه هایش همچنان میآمد و آرزویش اینکه ما از کلیه بلایای ارضی و سماوی محفوظ و‌محروس بمانیم.
پدرم البته بلایای دیگری از جمله بلایای ارزی و بلایای آخوندی را از یاد برده بود
نام همه پدران و رفتگان جاوید
———-
آستانه اشرفیه : شهرکی است بین لاهیجان و رشت که ما روزگاری در آن میزیستیم
May be an image of road and fog
See insights and ads
All reactions:
Hanri Nahreini, Mina Siegel and 85 others

۱۶ آذر ۱۴۰۲

دلواپسی

باران که نمی بارید مادرم دلواپس میشد . هی به آسمان نگاه میکرد . هی چشم به ابرها می دوخت بلکه بیایند و ببارند و باغات چای مان را پر بار کنند.
ماه مرداد که میشد آسمان گشاده دستی اش را وا مینهاد و دیگر از آن باران های سیل آسا خبری نبود . گهگاه ابری در پهنه آسمان پدیدار میشد و لحظاتی میبارید و دیگر هیچ . و از همانجا دلواپسی های مادر شروع میشد:
آه اگر باران نبارد
آه اگر باران نبارد
اگر باران نمی بارید باغات چای مان خشک میشدند و آن نواله ناگزیر از ما دریغ میشد.
پدر به جرم مصدقی بودن « نوکری دولت » را وا نهاده بود . و آن آب باریکه ای که نان و آبی برای مان فراهم میکرد به چنبر خشکسالی گرفتار آمده بود .
مادر با همان دلواپسی های دائمی چشم از جهان فروبست و‌پدر نیز در غبار زمانه گم شد
امروز پس از گذر شصت سال می بینم بقول عطاملک جوینی « هر تبهکاری امیر ، هر مزدوری صدر نشین ، هر ابلهی وزیر ، هر ستمگری پیشکار ، هر نابکاری سردار ، هر خسی کسی ، و هر خسیسی رییسی است» و از قبیله همین فرومایگان ، قلتبانانی - که نوکر شاه طوس و جیره خوار شاه روس هستند - سه و نیم میلیارد دلار از واردات چای میدزدند و بی هیچ دلواپسی به زیارت کعبه میروند و بی هیچ دلواپسی با دروغ و ریا و نامردمی و شقاوت بر ستم کیشان فخر میفروشند ونان پاره شان را از دستان شان می ربایند.
آنکه او را ز خری توبره باید بر سر
فلکش لعل به انبان دهد و زر به جوال
مادر دیگر نیست تا چشم به ابرها بدوزد ‌واز آسمان طلب باران کند و دلواپس آن باشد که باران ببارد یا نبارد
سعدی میگوید : آسمان را بر زمین نثار است و زمین را بر آسمان غبار .
در زمانه ما دیگر در آن جغرافیای زوال، در آن دیار مغول زده ، و در آن میهن بریده زبان ، آسمان را بر زمین نثار نیست . دیگر ثروت و‌ فراخی و نعمت از آسمان ها و ابرها نمی آید بلکه از اختلاس و نامردمی و راهزنی و شقاوت فراهم میشود .
پیش از این بر رفتگان افسوس میخوردند خلق
می خورند افسوس در ایام ما بر ماندگان
به قول بایزید بسطامی:
این قصه را «الم » باید که از «قلم » هیچ نیاید .
May be an image of horizon, cloud, nature and twilight
See insights and ads
All reactions:
Leyli Golzar, Keyvan Ramchahi and 4 others

توهین به مقدسات

چهار تا آدم میانه سال در بازار رشت دو سه دقیقه ای تکانی بخود داده و رقصیده اند . حالا همه آنها را گرفته ‌‌به زندان انداخته و گفته اند : پدر سوخته ها ! خجالت نمی کشید با این ریش و‌پشم قر کمر میدهید و ستون های اسلام عزیز را میلرزانید ؟
آنهایی را هم که از این بجنبان و برقصان فیلمی و‌ویدیویی گرفته بودند بازداشت کرده اند !
یادم میآید سال‌های انقلاب فرهنگی ، یک معلم موسیقی را گرفته بودند و گفته بودند این کاغذها چیست ؟به چه زبانی نوشته شده ؟ مخاطب این پیام‌ها کیست ؟
بنده خدا گفته بود : آقا جان ! اینها نُت موسیقی است و از باخ.
باز جو کشیده‌ای بیخ گوشش خوابانده بود و گفته بود: خفه شو مرتیکه ! باخ الان اینجا بود و اعتراف کرد! بگو اینها را برای چه گروهکی نوشته‌ای؟ پیامش چیست؟ از کجا اسلحه می‌خری ؟آن سیه چهره دم‌دار نکند امام است پدرسگ حرامزاده ؟ توهین به مقدسات می‌کنی ...؟
May be an image of book and text
See insights and ads
All reactions:
Azar Fakhr, Mina Siegel and 93 others