آقا ! ما خیال میکنیم یا زبان فارسی یادمان رفته یا اینکه هموطنان عزیز ما - بخصوص آن اجله شعرا و نو گویان و نو سرایان - که هنوز زرده را بالا نکشیده قدقد میکنند و حرف های دیپلم ببالا میزنند - به زبانی شعر میگویند که ما حالی مان نمیشود .
امروز توی همین فیس بوک - که الحمد الله عینهو زنبیل حاجی فرهاد میرزا معتمد الدوله یا انبان ابوهریره را میماند - شعری خواندم ( شعر که چه عرض کنم ؟ )بله ! شعری خواندیم از علیا مخدره زیبا روی محترمی که هر چه بالا پایینش کردیم و هر چه گرفتیمش جلوی آفتاب ؛ یک کلام شان حالی مان نشد که نشد .
اینکه میگوییم یک کلام شان حالی مان نشد خیال نکنید داریم شوخی میکنیم ها ! به دستان بریده حرضت ابالفرض ! حتی نتوانستیم یک کلامش را بفهمیم
باز صد رحمت به آن شعر آسید عباس خدا بیامرزمان که میفرمود :
خروس آتقی رفته به منزل
که از بوی دلاویز تو مستم
کلنگ از آسمان افتاد و نشکست
و گرنه من همان خاکم که هستم
آسید عباس هم با من کمک کرد
که طبعش در غزل سازی است هموار ...
ناچار دل به دریا زدیم و شعر را بردیم خدمت جناب آقای میرزا جعفر آقای خودمان و گفتیم :
جعفر آقا جان ؛ حضرتعالی که الحمد الله در علم کیمیا و میمیا استاد هستی و زبان یاجوج و ماجوج را هم میدانی ؛ میشود بما بفرمایی این شعر به چه زبانی است ؟
جناب آقای میرزا جعفر آقا شعر را یکبار از اول تا آخر و یکبار هم از ته تا سر مطالعه فرمودند و عینک مبارک شان را از روی دماغ مبارک بر داشتند و چنان نگاه غضبناکی به ما انداختند که کم مانده بود زهره ترک بشویم و بی ادبی نباشد توی شلوار مان بشاشیم .
ترسان و لرزان گفتیم : جعفر آقا جان ؛ تی بلا می سر ؛ قربان آن چشم های ازرق شامی جنابعالی بشویم ما ! لطفا عصبانی نشوید این شعر را ما نگفته ایم یکی از زیبا رویان وطنی صادر فرموده اند . ما گور پدر مان بخندیم از این شعر ها بگوییم . ما هنر مان فقط سنگ اندازی به بام خلایق و پاچه گیری و دشمن تراشی است . حالا میشود بما بفرمایی این شعر به چه زبانی است ؟
آقای جعفر آقا دو باره عینک مبارک شان را روی دماغ مبارک ترشان جا بجا کردند و فرمودند : به زبان یاجوج ماجوج که نیست ؛ زبان چین و ماچین هم که نیست . لابد یقینا زبان ژاپنی است !
گفتیم : ژاپنی ؟ عجب ؟
فرمودند : بله ؛ به زبان ژاپنی است .
ما هم چون زبان ژاپنی نمیدانیم قبول کردیم که این علیا مخدره محترمه مکرمه زیبا روی به زبان ژاپنی شعر میگویند و از این بابت هم کلی به خودمان بالیدیم . اما نمیدانیم چرا دو باره به یاد آن گفته مرحوم مغفور استاد مجتبی مینوی ( یعنی همان خدا بیامرزی که در دشمن تراشی و پاچه گیری استاد اعظم ما بوده اند )افتادیم که میفرمود :
اگر ما به تعداد شاعران مان گاو میداشتیم می توانستیم شیر و ماست و پنیر و گوشت دنیا را تامین کنیم . !
یک استدعای عاجزانه هم از کل جمیع شاعران و سخنوران پست مدرن و پسا پست مدرن داریم و آن این است حالا که زحمت می کشید و جان می کنید و عرق میریزید و چنین شعر های نغز لطیف جانانه ای می سرایید لطف بفرمایید آنها را به زبان فارسی هم ترجمه بفرمایید که ما بندگان ببوی حضرت باریتعالی هم بتوانیم از آنها سر در بیاوریم و محظوظ بشویم .
ما هم بلا نسبت آدمیم آخر !
امروز توی همین فیس بوک - که الحمد الله عینهو زنبیل حاجی فرهاد میرزا معتمد الدوله یا انبان ابوهریره را میماند - شعری خواندم ( شعر که چه عرض کنم ؟ )بله ! شعری خواندیم از علیا مخدره زیبا روی محترمی که هر چه بالا پایینش کردیم و هر چه گرفتیمش جلوی آفتاب ؛ یک کلام شان حالی مان نشد که نشد .
اینکه میگوییم یک کلام شان حالی مان نشد خیال نکنید داریم شوخی میکنیم ها ! به دستان بریده حرضت ابالفرض ! حتی نتوانستیم یک کلامش را بفهمیم
باز صد رحمت به آن شعر آسید عباس خدا بیامرزمان که میفرمود :
خروس آتقی رفته به منزل
که از بوی دلاویز تو مستم
کلنگ از آسمان افتاد و نشکست
و گرنه من همان خاکم که هستم
آسید عباس هم با من کمک کرد
که طبعش در غزل سازی است هموار ...
ناچار دل به دریا زدیم و شعر را بردیم خدمت جناب آقای میرزا جعفر آقای خودمان و گفتیم :
جعفر آقا جان ؛ حضرتعالی که الحمد الله در علم کیمیا و میمیا استاد هستی و زبان یاجوج و ماجوج را هم میدانی ؛ میشود بما بفرمایی این شعر به چه زبانی است ؟
جناب آقای میرزا جعفر آقا شعر را یکبار از اول تا آخر و یکبار هم از ته تا سر مطالعه فرمودند و عینک مبارک شان را از روی دماغ مبارک بر داشتند و چنان نگاه غضبناکی به ما انداختند که کم مانده بود زهره ترک بشویم و بی ادبی نباشد توی شلوار مان بشاشیم .
ترسان و لرزان گفتیم : جعفر آقا جان ؛ تی بلا می سر ؛ قربان آن چشم های ازرق شامی جنابعالی بشویم ما ! لطفا عصبانی نشوید این شعر را ما نگفته ایم یکی از زیبا رویان وطنی صادر فرموده اند . ما گور پدر مان بخندیم از این شعر ها بگوییم . ما هنر مان فقط سنگ اندازی به بام خلایق و پاچه گیری و دشمن تراشی است . حالا میشود بما بفرمایی این شعر به چه زبانی است ؟
آقای جعفر آقا دو باره عینک مبارک شان را روی دماغ مبارک ترشان جا بجا کردند و فرمودند : به زبان یاجوج ماجوج که نیست ؛ زبان چین و ماچین هم که نیست . لابد یقینا زبان ژاپنی است !
گفتیم : ژاپنی ؟ عجب ؟
فرمودند : بله ؛ به زبان ژاپنی است .
ما هم چون زبان ژاپنی نمیدانیم قبول کردیم که این علیا مخدره محترمه مکرمه زیبا روی به زبان ژاپنی شعر میگویند و از این بابت هم کلی به خودمان بالیدیم . اما نمیدانیم چرا دو باره به یاد آن گفته مرحوم مغفور استاد مجتبی مینوی ( یعنی همان خدا بیامرزی که در دشمن تراشی و پاچه گیری استاد اعظم ما بوده اند )افتادیم که میفرمود :
اگر ما به تعداد شاعران مان گاو میداشتیم می توانستیم شیر و ماست و پنیر و گوشت دنیا را تامین کنیم . !
یک استدعای عاجزانه هم از کل جمیع شاعران و سخنوران پست مدرن و پسا پست مدرن داریم و آن این است حالا که زحمت می کشید و جان می کنید و عرق میریزید و چنین شعر های نغز لطیف جانانه ای می سرایید لطف بفرمایید آنها را به زبان فارسی هم ترجمه بفرمایید که ما بندگان ببوی حضرت باریتعالی هم بتوانیم از آنها سر در بیاوریم و محظوظ بشویم .
ما هم بلا نسبت آدمیم آخر !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر