دنبال کننده ها

۲۹ آذر ۱۴۰۳

در آستانه صد سالگی

رفیق مان جناب حسن شرفه در آستانه صد سالگی است.
او ادیبی بی همتاست با حافظه ای شگفت .
آقای شرفه در آستانه صد سالگی خمسه نظامی و‌داستان خسرو شیرین را از حفظ می خواند . بی هیچ لغزشی و تعللی. شعر شناس است و هزاران بیت از سروده های شاعران ایرانی را به یاد دارد .
امشب رفیقان و همراهان و شاگردانش جمع شدیم‌و به بهانه زاد روزش به قدر دانی از خدمات فرهنگی او‌پرداختیم .
در این گرد هم آیی من نیز چند کلامی سخن گفتم و خدمات مردی را پاس داشتم که عمری در قلمروی ادبیات و فرهنگ گام زده است . بخشی از حرف هایم چنین بود :
« من وقتی اینهمه ابراز محبت دوستان نسبت به جناب شرفه را می بینم این شعر حافظ را زمزمه میکنم که :
هرگز آشفتگی مبادت از آشوب باد دی
بله جناب شرفه ، همانگونه که حافظ فرموده است امیدمان این است که هرگز از آشوب باد دی آشفته نشوید و ما جشن صد سالگی تان را با شکوه بیشتر و با حضور همه دوستان و‌دوستدارانت برگزار کنیم.
ساقی بیا که شد قدح باده پر ز می
طامات تا به چند و خرافات تا به کی
بگذر ز کبر و‌ناز که دیده است روزگار
چین قبای قیصر و طرف کلاه کی
هشیار شو که مرغ چمن مست گشت هان !
بیدار شو که خواب عدم در پی است هی!
خوش نازکانه میچمی ای شاخ نو بهار
آشفتگی مبادت از آشوب باد دی
میبینید جناب شرفه؟ می بینید حضرت حافظ چه آرزوی نیکی برای شما کرده است :
آشفتگی مبادت از آشوب باد دی
معنای دیگرش این است که :
سازت خوش و سوزت خوش ، صبح و شب و روزت خوش
معنای دیگرش این است که :
فرجام تان باد به درود و شادی و‌رامش
و معنای دیگرش این است که :
همیشه تا که دماوند هست پا بر جای
دل تو باد ز اندوه روزگار تهی
سر تو‌باد ز سودای عشق مالامال
معنای دیگرش این است که :
یک نفس با ما نشستی خانه بوی گل گرفت
و معنای دیگرش این است که بقول مولانا :
شب خانه روشن میشود تا یاد نامت میکنم
و اما در سپاس از دوستان و عزیزانی که شب بزرگداشت جناب شرفه را چه در این مکان و چه در سازمان مهر فراهم کرده اند این سروده استاد شفیعی کدکنی را میخوانم که:
پیش از من و تو بسیار ، بودند و نقش بستند
دیوار زندگی را اینگونه یادگاران
وین نغمه محبت بعد از من و‌تو ماند
تا در زمانه باقی است آواز باد و باران
و حرف آخر اینکه :
جناب شرفه :
غمت مباد و گزندت مباد و درد مباد»
May be an image of 6 people
See insights and ads
All reactions:
Nasser Darabi, Nasrin Zaravar and 13 others

درختی که فرو افتاد

باد زده بود درخت زیبای جلوی خانه ام را شکسته بود . صبح که پاشدم دیدم ای داد و بیداد درخت به این جوانی و سرفرازی که هرساله بما دهها کیلو آلوچه میدهد از وسط دو نیمه شده و روی زمین خوابیده است ( ما اهالی محترم دیلمستان به گوجه درختی میگوییم آلوچه ! مثل شما دهاتی ها نیستیم که فرق بین گوجه و آلوچه را نمیدانید )
چه کنیم چه نکنیم ؟ گفتیم : ای بابا اینهم اندر عاشقی بالای غم های دگر
زنگ زدیم شهرداری که : جناب آقای مهندس فلانی ! من مستر فلان بن فلان هستم در کوچه عاشقان ، مقابل کلیسای آسید عزیزالله روبروی کلوپ شکسپیر زندگی میکنم . بیایید این درخت از پای افتاده را بر دارید ببرید که تماشای قامت در هم شکسته اش دل مان را بد جوری خون میکند!
فرمودند: چون آن درخت از پای افتاده در ملک شخصی تان بوده است از شهرداری کاری ساخته نیستI’m very very sorry
به سه چهار جا زنگ زدیم و عکس درخت فرو افتاده را فرستادیم بلکه بیایند نعش این عزیز را از جلوی خانه مان بردارند
دیدیم هر کدام شان ششصد هفتصد دلار میخواهند!
گفتیم : چه خبرتان است عمو جان ؟ ما نگفتیم بیایید همه دار و‌درخت های کوههای سییرا را ریشه کن بکنید ! گفتیم شاخه ای شکسته است ‌و دل ما را هم شکسته است ! ششصد هفتصد دلار میخواهید ؟ خیال کردید ما از نوادگان اتول خان رشتی هستیم ؟
دیدیم چاره ای نیست . گفتیم میرویم یک اره برقی اجاره میکنیم خودمان آستین ها را بالا میزنیم اگر چه کمرمان درد میکند اما میتوانیم این درخت را قطعه قطعه کنیم
سوار ماشین شدیم برویم‌دنبال اره برقی. چهار قدم نرفته بودیم دیدیم جوانکی از همسایگان ما اره ای به دست دارد و سرگرم قطعه قطعه کردن تنه درختی است که جلوی خانه شان فرو افتاده و سر به خاک مالیده بود.
گفتیم : جوان جان ! ما هم یک درخت فرو افتاده داریم ، میآیی تکه تکه اش کنی ‌ما را از عذابی الیم برهانی؟
با خوشرویی تمام‌گفت : چرا نه ؟برویم
اره اش را برداشت آمد در چشم بر هم زدنی درخت شکسته را تکه تکه کرد و چوب هایش را هم برداشت رفت.
رفتیم دنبالش که : جوان جان ! کجا ؟ بمان انعامی ، دستمزدی ، چیزی بگیر !
گفت: نه آقا! Don’tWorry
ما دست کردیم تو جیب مان دو تا اسکناس بیست دلاری در آوردیم چپاندیم توی جیب پیراهنش و گفتیم:قربان معرفت سرکار ، شما حقیقتا فرشته نجات ما هستید .
You are truly our guardian angel.
خب اسم مبارک جنابعالی؟
یک اسمی گفت شش ماه طول میکشد یاد بگیریم چه بوده است
غرض اینکه : داشتن همسایه خوب نعمتی است که خداوند تبارک و تعالی فقط نصیب بندگان مومن متقی نماز خوانش مثل آقای گیله مرد میکند . شما کافرها را از این نعمت الهی نصیبی نیست !
May be an image of the Cotswolds and road
See insights and ads
All reactions:
Nasser Darabi, Siavash Roshandel and 10 others

۲۸ آذر ۱۴۰۳

با رفیقان

هشت سال پیش - با رفیقان - شمال کالیفرنیا- فوریه ۲۰۱۷- خانه گیله مرد
رفیقان :ستار دلدار و بانو- علی مریدی و بانو - بهمن آزادی و بانو - هانری نهرینی و بانو - امیر جابری و بانو - پرویز قلیچ خانی بی بانو-
ناصر رحمانی نژاد بی بانو -
و صدالبته گیله مرد و بانو همراه قوم و‌خویش های همسرجان
انگار هزار سال پیش بود . حالا که همگی مان کمی از مرزهای جوانی فاصله گرفته ایم ( البته کمی فاصله گرفته ایم !!)هروقت میخواهیم چنین مهمانی هایی راه بیندازیم یکی مان پایش درد میکند ، آن دیگری تازه از بیمارستان مرخص شده است ، سومی پروستات اش را عمل کرده ، چهارمی چشمانش را بدست جراح سپرده ، پنجمی و ششمی و هفتمی هم پرهیز غذایی دارند نمیتوانند شیرینی و‌ترشی و گوشت قرمز و نمک بخورند !
صاحبخانه هم میگوید مگر میشود سه چهار روز توی آشپزخانه باشم برای سی نفر غذا درست کنم ؟ کو توش ‌و توان ؟
و من مدام شعر حافظ را زمزمه میکنم که :
بیدار شو که خواب عدم در پی است هی !
آشفتگی مبادت از آشوب باد دی
اما بقول استاد شفیعی کدکنی:
پیش از من و‌تو‌ بسیار بودند و نقش بستند
دیوار زندگی را زینگونه یادگاران
وین نغمه محبت بعد از من و تو ماند
تا در زمانه باقی است آواز باد و باران
May be an image of 10 people
See insights and ads
All reactions:
Jahangir Jon Sedaghatfar, Farrokh RiazSadri and 37 others