دنبال کننده ها

۲۶ آذر ۱۴۰۳

شازده

ما به یکی گفتیم : چرا میگویند شاهزاده؟ ما چون روستا زاده ایم باید بما بگویند آقای روستا زاده ؟
گفت : کدام شاهزاده؟ اعلیحضرت رضا شاه دوم پهلوی سوم را میگویی؟
ما را می بینی؟ گفتیم : اوه مای گاد ! ببخشید قربان ! ما نمیدانستیم ایشان شاه شده اند! میشود بفرمایید این اعلیحضرت همایونی رضا شاه دوم پهلوی سوم ، شاه کدام سرزمینی هستند؟ ایران که الحمدالله یک شاه قدر قدرت دارد بنام آسید علی آقای روضه خوان ، این آقای اعلیحضرت همایونی شاه کجا هستند ؟
آقا! ما اگرچه طنز می نویسیم و گهگاه شما را میخندانیم اما بینی و بین الله آدم بد اخلاقی هستیم . اهل تعارف های کاسبکارانه و پاچه ورمالی های موسمی هم نیستیم ، زن مان اسم مان را گذاشته است اصغر ترقه! حق هم دارد . همه رفیق رفقای مان ما را به بد اخلاقی و رک گویی می شناسند ؛ اصلا حوصله آدم های پاچه ورمال را نداریم .
این را گفتیم تا شما ما را بهتر بشناسید و گول قربان صدقه رفتن های گاه و بیگاه ما را نخورید.
وقتی روز تولدمان میشود رفقای مان میآیند دیدن ما ، اما بجای اینکه برای مان هدیه ای چیزی بیاورند هدیه ای برای خانم جان مان میآورند ! ما می پرسیم : آقا جان ! خانم جان ! انگار یادتان رفته روز تولد ماست ؛ چرا برای ایشان هدیه آورده اید ؟
میگویند برای اینکه میخواهیم به ایشان جایزه صبر و برد باری بدهیم که توانسته است چهل و پنج سال یک آدم نق نقوی نازک نارنجی من مره قوربانی مثل حضرتعالی را تحمل کند !
یکی شان هم پیشنهاد کرده بود یک مجسمه ای از ما بسازند در شهر سیاتل کنار مجسمه مرحوم مغفور آقای لنین نصب کنند بعنوان یکی دیگر از دیکتاتورهای عالم !
می بینید ما چه رفیقانی داریم ؟ بگذریم .
چند وقت پیش ما یک مطلب طنزی نوشته بودیم که اگر فردا پس فردا دری به تخته ای بخورد و این اعلیزحمت یکدست گورش را گم بکند لابد باید هزاران مجسمه از رضا شاه و شهبانو و شازده و آن اعلیحضرت رحمتی بسازیم و سر هر چهار راهی یک مجسمه بگذاریم
یکی از این سلطنت طلبان دو آتشه نازنین به تریج قبای شان برخورده است و مختصری ما را مشتمالی داده اند .
ایشان می نویسند :
« بد انديشى ، قضاوت كردن و تيكه انداختن هاتون به خاندان پهلوى به نظر ميرسه خيلى باب ميل رفقاى ملى منقلى ، توده اى ، مصدقى و غيره شماست كه چپ و راست شما رو به ذوق مياورند و تشويق ميكنند آقاى گيله مرد ! چه خوب شد كه حداقل امكانات دوران شاهنشاهى اين موقعيت و شانس رو بشما داد كه به دانشگاه برويد و از فرصت ها استفاده كنيد و در انقلاب شكوهمندتون يار و ياور رفقا باشيد .»
در پاسخ به فرمایشات نازنین خانم نازنین نوشتیم که :
«نازنین خانم نازنین
میشود بفرمایید ما کجا و کی به خاندان« جلیل» پهلوی تیکه انداختیم؟
شما مگر وکیل مدافع خاندان پهلوی هستید؟ ما خودمان سال‌های سال با اعلیحضرت رحمتی رفیق بودیم و با هم پالوده میل میفرمودیم ،حالا شما میگویید ما به آن خدابیامرز و خاندان جلیلش تیکه می اندازیم ؟ بشما چه ربطی دارد ؟ ما میخواهیم با شاه مان و شاهزاده مان شوخی کنیم و سر به سرشان بگذاریم . شما مگر کدخدا رستم هستید ؟ بقول دوستان آذربایجانی سنه نه؟ دوست ندارید شوخی های مان را بشنوید تشریف تان را ببرید
ما هم چپ هستیم ،هم ملی مذهبی هستیم .هم مصدقی هستیم ، هم سلطنت طلب هستیم ، هم توده ای هستیم ، هم از حکومت عزیز اسلامی حقوق میگیریم ! خب ، بشما چه ؟
از همه اینها گذشته اگر ما به دانشگاه رفته و درس خوانده ایم شهریه اش را از پول نفت و از پول مالیات پدران و مادران مان داده اند نه از جیب مبارک آن اعلیحضرت رحمتی !
لطفا آش خودتان را بخورید و گاو گند چاله دهان نشوید و تشریف مبارک را ببرید »
می بینید آقا ؟ آنوقت میگویند این آقای گیله مرد بد اخلاق است! مگر اینها میگذارند ما خوش اخلاق باشیم !؟
May be art
See insights and ads
All reactions:
Farrokh RiazSadri, Zari Zoufonoun and 41 others

درون و بیرون

میگوید : قیافه اش را دیدی ؟
می پرسم : قیافه اش ؟
میگوید : وحشت آور است ! تاکنون آدمیزادی به این زشتی ندیده بودم .
می پرسم : درونش را هم دیدی ؟ میدانی درونش چه شکلی است ؟
No photo description available.
See insights and ads
All reactions:
Jahangir Jon Sedaghatfar, Farrokh RiazSadri and 60 others

۲۴ آذر ۱۴۰۳

توفان در راه

دیشب از زوزه باد و غوغای توفان و شلاق باران نتوانستم بخواب بروم .چنان بادی میوزید و چنان بارانی میبارید که گفتیم همین حالاست ما را آب ببرد ناچار بشویم دست به آسمان برداریم از حضرت نوح بخواهیم با آن کشتی افسانه ای اش بیاید ‌ما را همراه گاوان و خران و خنازیر و سایر جانوران دو پا و چهار پا از معرکه و مهلکه برهاند !
ترس مان این بود نکند سقف خانه مان کنده بشود ‌‌در این سوز سرما بیخانمان بشویم به خیل عظیم خانه بدوشان بپیوندیم .
ما خانه مان اینجا در دل جنگل بر فراز تپه ای است ، هر وقت توفانی در میگیرد درختان کهنسال ناله کنان از پای در میآیند و به خاک می افتند ، به خاک‌افتادن شان هم گهگاه همسایه ای را خانه خراب میکند
اینجا در حیاط خانه ام دو‌درخت کهنسال بلوط ریشه دوانیده اند که بگمانم هزار سالی از عمرشان میگذرد
امسال به دستور اداره جلیله بیمه دو هزار دلار سلفیدیم شاخ و بال آنها را زدیم تا از خطر آتش سوزی بگریزیم اما هنوز ترسم این است نکند از قامت افرازی های هزار ساله خسته بشوند در برابر توفان سر تعظیم فرو بیاورند ما را خانه خراب کنند
نگاهی به بیرون می اندازم می بینم درخت بالا بلند زیبایی که جلوی خانه ام قد بر افراشته وسالهایی دراز شاهد آمدن ها و رفتن ها و زادن ها و مردن ها بوده است دیشب نتوانسته است در برابر یورش نابهنگام توفان ایستادگی کند و شاخه ای از آن شکسته و‌فرو‌افتاده است . باز شانس آوردیم روی ماشین هایمان نیفتاد و برای مان گرفتاری تازه ای درست نکرد .
حالا اگر این رفیق مان آقای امیر خان بفهمد چه بلایی سرمان آمده است قهقهه خنده را سر خواهد داد و خواهد گفت : نگفتم اینهمه کفر نگو ؟ نگفتم اینهمه با حضرت باریتعالی در نیفت؟ نگفتم کاری به کار امام زین العابدین ‌بیمار وامام جعفر کذاب نداشته باش ؟
اینها تقاصی است که بابت کفر گویی هایت پس میدهی! پس بکش!
حالا که این یاد داشت را مینویسم چنان بادی میوزد و چنان توفانی در راه است که درها و پنجره ها میلرزند.
اگر سر و کله مان اینجاها پیدا نشد یقین بدانید یا باد ما را با خود برده یا کشتی حضرت نوح بیاری مان نیامده یا اینکه در عنفوان جوانی! در دریای قلزم غرق شده ایم.
خداوند ما را ببخشایاد و بیامرزاد
See insights and ads
All reactions:
Farrokh RiazSadri, Nasrin Zaravar and 30 others