دنبال کننده ها

۶ شهریور ۱۳۹۹

مسافرنامه -۱۲-

مسافرنامه«12»
چهارشنبه نوزدهم آگست
امروز صبح از سیاتل راه افتادیم بطرف کانادا . بالاخره با هزار زور و زحمت و قسم و آیه ، این رفیق نازنین مان علی آقا را راضی کردیم رخصت بفرمایند از سیاتل خارج بشویم . در این سه چهار روز آنقدر از ما پذیرایی کرده است که ما از خودمان خجالت میکشیم .
امروز هزار جور دروغ و دبنگ بکار بردیم تا رضایت علی آقا را بگیریم . قسم و آیه خوردیم که به قمر بنی هاشم امروز میرویم پس فردا بر میگردیم . بالاخره علی آقا با صد تا اخم و تخم و ملامت و نا رضایی رضایت داد . مشروط به اینکه دو روز دیگر به سیاتل برگردیم .
مرزهای امریکا و کانادا بسته است . امریکایی ها حق ورود به کانادا را ندارند. فقط آنهایی می‌توانند از مرز بگذرند که یا شهروند کانادا باشند یا قصد سفر به آلاسکا داشته باشند . آنجا در کانادا رفیقان مان چشم براه مان هستند . هی پیغام و پسغام میفرستند که پس چرا نمی آیید ؟
ما هم البته دل مان میخواهد بعد از هزار سال برویم رفیقان مان را ببینیم . اما زورمان به مرزبانان و مرز داران نمی رسد . توان رفتن به آلاسکا را هم‌نداریم . خیلی راه است . خسته و فرسوده میشویم .
در شهرکی نزدیک مرز درنگی کردیم .چهل مایل با مرز کانادا فاصله دارد . نامش Skagit
کازینویی دارد به همین نام . رفتیم داخل کازینو . سوت و کور و بی مشتری. تک و توکی پیر و پاتال اینجا و آنجا نشسته بودند و قمار می‌کردند . نه های و هویی و نه جیرینگ جیرینگ دلارها ، و نه فریاد شادمانه آدم هایی که چند صد دلاری یا چند ده دلاری برده بودند .سوت و کور . و رستورانش خالی. خالی خالی. و ما تنها مشتری آن . و عالیجناب کرونا سرگرم تماشا و فرمانروایی !
گفتیم حالا که تا اینجا آمده ایم چطور است برویم مرز کانادا ببینیم اوضاع از چه قرار است ؟. فی الواقع بهانه ای تراشیدیم برای ماجراجویی های گیله مردانه !
راندیم و رسیدیم دم مرز . دوسه تا ماشین به صف ایستاده بودند . چند دقیقه ای ماندیم . نوبت به ما رسید . مرزبان جوان خوش خنده مهربانی به ما خوش آمد گفت و اینکه : ولکام تو کانادا
پاسپورت مان را بدستش دادیم . ابراز تاسفی کرد و گفت : متاسفانه بسبب کرونا نمی توانید وارد کانادا بشوید .راه باز گشت را نشان مان داد و دوباره برگشتیم امریکا .
سر راه مان ، از بزرگراه شماره پنج پیچیدیم به راست . هشت مایلی بسوی شرق راندیم . رسیدیم به بهشتی گمشده . به شهرکی غنوده در کرانه دریاچه ای . نامش Birch Bay. اینسویش امریکا و آنسویش کانادا . و در کرانه دریاچه خانه ها و ویلاها و منزلگاههای آدمیان . همه شیک و زیبا . و آب دریاچه به زلالی آب چشمه ساران . و آنسو ترک جنگلی از کاج ها و سپیداران . و مردمان در کرانه دریاچه بالا و پایین میرفتند . و اینجا و آنجا بساط عصرانه ای و نوشانوشی .
گشتی در حاشیه دریاچه زدیم و درنگی کردیم و دوباره به بزرگراه شماره پنج برگشتیم .
امشب منزلگاه ما هتلی است در شهری بنام Bellingham Bay . بیست مایلی مرز امریکا و کانادا .
میرویم گشتی در شهر میزنیم و فردا ماجراهای تازه ای را برایتان واگویه میکنیم
روزگار بر شما خوش.
Alma Herout, Hanri Nahreini and 107 others
16 Comments
2 Shares
Like
Comment
Share

مسافرنامه - ۱۱-

مسافرنامه«11»
سه شنبه هیجدهم آگست2020
در سیاتل هستیم . آسمان آبی. درجه حرارت هوا هفتاد درجه فارنهایت. نسیم خنکی میوزد . سومین روزی است که در سیاتل بیتوته کرده ایم .دل مان نمیخواهد شهری چنین زیبا و دل انگیز را ترک کنیم. شهری با دریاچه ها و رودها و جنگل ها .
صبح به دیدن باغ شیشه ای میرویم .نامش Chihuly Garden and Glass
باغی زیبا با گلها و درخت ها و آویزه ها و گیاهان شیشه ای . حاصل خلاقیت های اعجاب آور مردی بنام Dale Chihuly.
اینجا محلی است برای کشف و اعجاب . و حیران میمانی که از انگشتان هنر بار انسان چه شگفتی هایی که خلق نمیشود .
این باغ شیشه ای سقفی دارد با یک نام پارسی. Persian Ceiling . و سرتاسر سقف منقش به نقش و نگارهای پارسی .تماشایی و حیرت کردنی . و من شادان که در چنین شهری و در چنین جایگاهی ، نقش و نگارهای وطنم را می بینم . وطنی که دیگر از آن من نیست . وطنی دور دور دور . بسیار دور . و دست نیافتنی .
آنگاه به دیدن برج بلند باشکوهی میرویم که با قامتی استوار آنجا ایستاده است و تمامی شهر را با رودها و جنگل ها و خانه ها و آدمیان و کشتی ها و کشتی بانانش زیر پای خود دارد . نامش Space Neddle
سوار آسانسور میشویم و به بالا بلند ترین نقطه برج میرسیم . آنجا تمامی شهر از چهار جهت زیر پای ماست .
در ارتفاع ششصد و پنج فوتی به تماشای سیاتل می پردازیم. به چارسوی شهر نظر می اندازیم و دیگر مجالی برای نگریستن به خویش و خویشتن خویش نیست .
برج عظیم « سوزن فضایی سیاتل » که یک برج تفریحی و دیدنی است بسال 1961 ساخته شده و یکی از پدیده های اعجاب انگیز هنر معماری است .
این برج که نمای آن در همه نقاط سیاتل دیده میشود طوری ساخته شده است که می تواند در برابر وزش بادهایی با سرعت سیصد و بیست کیلومتر در ساعت و زلزله ای با شدت 9 ریشتر مقاومت کند .
قسمت فوقانی این برج همچون دیسکی دایره شکل است که شباهت هایی به تصاویر خیالی بشقاب های پرنده دارد .
یکی از بخش های منحصر بفرد برج سیاتل رستوران گردان آن است و نامش Sky City Restaurant
ناهار را حوالی دانشگاه واشنگتن در یک رستوران عربی میخوریم و به موسیقی عربی گوش میدهیم و نوای ام کلثوم که میخواند یا حبیبی یا حبیبی .
و چه پر شور و به دل نشستنی
قرار است فردا به آیداهو برویم ، اما این رفیق مان علی آقا دست و پای مان را بسته است و رخصت خروج نمیدهد
نمیدانم زور من خواهد چربید یا زور علی آقا .
روز و روزگار بر شما خوش
Nasrin Sheykhani, Alma Herout and 73 others
7 Comments
1 Share
Like
Comment
Share