دنبال کننده ها

۱۵ شهریور ۱۳۸۹



حکومت شاهنشاهی ... و حکومت شاهنشيخی ...!!


يادش بخير ! ما آن قديم نديم ها ، يک آقای آريامهری داشتيم که هم لولهنگش خيلی آب بر ميداشت و هم کباده ی ملک الملوکی دنيا را می کشيد .
اين آقای آريامهر ، يک ارتش چهار صد - پانصد هزار نفری داشت که به آن می گفتند ارتش شاهنشاهی !
يک دستگاه عريض و طويل شکنجه و آدمکشی داشت که به آن می گفتند ساواک !
يک وزارتخانه ی شداد و غلاظ برای سانسور و دهان دوزی داشت که به آن می گفتند وزارت اطلاعات !
يک وزارتخانه ی پر طمطراق ديگر برای خفقان و انديشه سوزی داشت که به آن می گفتند فرهنگ و هنر !!
يک حزب فرمايشی داشت که به آن می گفتند حزب رستاخيز ( يا به قول بر و بچه ها حزب رخت آويز )
يک مجلس بنشين و بر پای به به گوی مسخره ی تمام عيار داشت که به آن می گفتند مجلس شورای ملی !!!
يک مجلس ديگر پر از زندگان مرده و مردگان زنده و پير و پاتال های عهد دقيانوس داشت که به آن می گفتند مجلس سنا ( يا بقول ما مجلس ثنا و سپاس )
يک عده مفتخور بيکاره ی تافته ی جدا بافته ی بر ما مگوزيد داشت که به آنها ميگفتند والا حضرت و والا گهر !!
اما اين آقای آريامهر عينهو هندوانه ی ابوجهل بود ! هر چه بيشتر آبش ميدادند کوچک تر ميشد !
و از آنجا که در دنيا هميشه به يک پاشنه نميگردد ، تقی به توقی خورد و طوفانی در گرفت وآن آقای گريز پا همه چيز را وانهاد و جانش را بدر برد و بعدش بقول معروف : کله پز بر خاست ، جايش سگ نشست !!!

حالا سی و چند سالی از آن قضايايی که ملت شريف و عزيز ايران گز نکرده پاره کرده بود ميگذرد و آن آريامهری که به کوروش ميگفت آسوده بخواب زيرا که ما بيداريم ،چنان آسوده زير خاک خوابيده است که بقول پير توس : تو گويی که هرگز ز مادر نزاد .....
در عوض ،حالا توی مملکت مان ، بجای يک شاهنشاه ، دويست سيصد تا شاهنشيخ داريم !! از شاهنشيخ آذربايجان - ملا حسنی - بگير تا شاهنشيخ خراسان - ملا طبسی -
از شاهنشيخ هايی چون ملا رفسنجانی و ملا خاتمی و ملا خامنه ای بگير تا ملاهای رنگ وارنگ و ريز و درشت ديگر .....
بجای آن ارتش شاهنشاهی ، حالا سه چهار تا ارتش داريم که نه سرشان معلوم است نه ته شان !
بجای مجلس سنا و شورای ملی ، هفت هشت تا مجلس عجايب و غرايب داريم که هيچکدام شان هم خط همديگر را نمی خوانند و پايين پايين ها نمی نشينند و بالا بالا ها هم که جا نيست !!
بجای والا حضرت ها و والا گهر ها ، نو کيسه گانی داريم که به آنها می گويند آقا زاده !!
بجای ساواک عليه الرحمه !!انواع و اقسام سازمانها و بنياد های آدمکشی و آدم ربايی و آدمخواری را داريم و چون سور ناچی کم بود چند تايی ابو حمار و ابو ضلال و ابو قتال هم از غوغه آورده اند !!!

نميدانم داستان زرد آلو انک را شنيده ايد یا نه ؟؟
يک آقايی ، بهوای خوردن ميوه ، از ديوار باغی بالا ميرود و خودش را به بالای درخت ميرساند ، اما چيزی جز زرد آلو انک گيرش نميآيد. در همين موقع باغبان از راه ميرسد و شروع ميکند به فحش و فضيحت که : فلان فلان شده ! با اجازه ی چه کسی وارد باغ من شده ای ؟؟
يارو در آمد که : آقا ! چرا بيخودی فحش و ناسزا ميدهی ! من بلبلم !!بلبل هم جايش روی درخت است !!
باغبان گفت : اگر بلبلی پس آوازت کو ؟؟
يارو شروع کرد چهچه زدن . اما صدايش بقدری بد بود که صد رحمت به آوای دراز گوش !
باغبان گفت : یا للعجب ! من توی عمرم بلبلی به اين بد آوازی نديده بودم .
و يارو در جواب در آمد که : خب عمو جان ، بلبلی که غذايش زرد آلو انک باشد ميخواهی از اين بهتر بخواند ؟؟
منظورم اين است که :اين علمای اعلام و فقهای شريفی که از حوزه علميه ی قم و شاه عبدالعظيم و نجف و مشهد و اصفهان و ...فارغ التحصيل شده اند عینهو همان بلبل زرد آلو انک خور هستند . نمی شود انتظار داشت که از ميان شان آدمی مثل گاندی و نهرو و عبدالناصر و مارشال تيتو و نلسن ماندلا بيرون بيايد . میشود ؟ البته که نه !!

دلتون میخواد اینجا باشین ؟؟ روی عکس کلیک کنین . اینجا نروژ است .

۱۴ شهریور ۱۳۸۹

سبز خیابانی.....و سبز شهروندی ....

سبز

ف

بيست‌ودوم بهمن سال گذشته فاز خياباني جنبش تمام شد. «سبز خياباني» رفت، زنده‌باد «سبز شهروندي». ف
سبز شهروندي است که جعفر پناهي را آزاد مي‌کند، علي کريمي را به تيم برمي‌گرداند. به افتخاري يادآوري مي‌کند صدايش عزيزتر از ناله‌هاي مادران داغدار نيست. همين سبز است که حكومت از ترس آن براي بيش از يک سال فيسبوک و توئيتر و يوتيوب را فيلتر نگه داشته است، و از يک روز قبل از مناسبت‌هاي رسمي دليل بسته شدن جيميل و ياهو است.ف
سبز شهروندي است که باعث مي‌شود رئيس دو نهاد مهم(مجلس خبرگان و مجمع تشخيص مصلحت) براي بيش از يک سال مجوز نمازجمعه نگيرد، و براي دومين سال مراسم احياء در مرقد روح‌الله خميني را لغو كنند.
ف
سبز شهروندي است که در 100 شهر جهان تجمع عليه سنگسار برگزار مي‌کند، و حضور مقامات ايراني در خارج را به کابوس بدل کرده است.
ف
سبز شهروندي يک انسان است که جسمش جامعه و روحش خواست مشترک همه مردم آزادي‌خواه است. اين انسان قهر و آشتي مي‌کند، اخم و لبخند دارد، تاسف و تمسخر بلد است. مانند هر انسان ديگري عصباني مي‌شود، لجش مي‌گيرد، دست مي‌اندازد و تفريح مي‌کند و
در صورت لزوم دوباره به خيابان مي‌آيد!ف
حكومت ديكتاتور از
شهروندان سبز و سبز شهروندي بيشتر از سبز خياباني واهمه دارد.