این آقای سعدی شیرازی عجب آدم بی چاک دهنی بوده ها ! باور نمیکنید ؟ پس بفرمایید بخوانید :
آفتابی و نور می ندهی
ابری ای کیر خواره زن ؛ ابری
مومنت خوانم و نه ای مومن
گبری ای کیر خواره زن گبری
به جدل ؛ همچو روبه و شیری
ببری ای کیر خواره زن ؛ ببری
به مذاق جهانیان تلخی
صبری ای کیر خواره زن ؛ صبری
حالا ما مانده ایم معطل که یهودان و گبران و ترسایان چه هیزم تری به این آقای سعدی فروخته بودند که هم در گلستان و هم در بوستانش آنها را حسابی مشت مال داده است
ای کریمی که از خزانه غیب
گبر و ترسا وظیفه خور داری
دوستان را کجا کنی محروم ؟
تو که با دشمنان نظر داری ؟
یعنی گبر و یهود و ترسا دشمن خدایند ؟
آفتابی و نور می ندهی
ابری ای کیر خواره زن ؛ ابری
مومنت خوانم و نه ای مومن
گبری ای کیر خواره زن گبری
به جدل ؛ همچو روبه و شیری
ببری ای کیر خواره زن ؛ ببری
به مذاق جهانیان تلخی
صبری ای کیر خواره زن ؛ صبری
حالا ما مانده ایم معطل که یهودان و گبران و ترسایان چه هیزم تری به این آقای سعدی فروخته بودند که هم در گلستان و هم در بوستانش آنها را حسابی مشت مال داده است
ای کریمی که از خزانه غیب
گبر و ترسا وظیفه خور داری
دوستان را کجا کنی محروم ؟
تو که با دشمنان نظر داری ؟
یعنی گبر و یهود و ترسا دشمن خدایند ؟