دنبال کننده ها

۴ آذر ۱۴۰۲

ایراااان در امریکا

ما اینجا در آمریکا شهری داریم که نامش ایران است . البته چند تا ایران داریم. رفیقی داریم که نام همسرش ایران است. آن یکی رفیق مان همسرش را گیلان صدا می‌کند. گیلان خانم.
اما ، ما در تکزاس شهری داریم که نامش ایران است. منتهی دو تاA دارد. یعنی Iraan نوشته می‌شود
این ایران ، مثل ایران خودمان چاه نفت دارد. و همین چاه نفت موجب آبادی اش شده است
ایران ما اگر هزاران سال پیشینه تاریخی دارد ایران تکزاس در سال ۱۹۲۶ کشف شده و حالا حدود هزار و سیصد نفر جمعیت دارد.
البته یک جایی هم در ایالت آیوا ، شهری است که نامش پرشیا است.
اینجا در کالیفرنیا هم حد فاصل بین لس آنجلس و سانفرانسیسکو شهری است بنام کرمان که مرکز تولید پسته کالیفرنیاست و اگر از بزرگراه شماره پنج به لس آنجلس بروید همین شهر کرمان را خواهید دید که باباغات پسته اش بشما خوش آمد میگوید.
حالا اگر بین خودمان بماند باید بعرض مبارک تان برسانیم که قرار است ما سفری محرمانه به تکزاس داشته باشیم و برویم آنجا در شهر ایران یک «جمهوری دموکراتیک خلق ایران » راه بیندازیم. خدا را چه دیدی؟ یکوقت دیدی اعلام استقلال کردیم و رسما شدیم رئیس جمهور جمهوری دموکراتیک خلق ایران . مخصوصا ایرانی که خیلی ایران است و دو تا AA دارد
عجالتا یکی دو تا ابوابجمعی از قبیل فرماندار و بخشدار ‌و دالاندار و مامور مالیات و آتش نشان و چاپارچی باشی و موزیکانچی و کاتب عسکریه و مین باشی و قاپوچی باشی و سرکشیک و بالابانچی و فراش خلوت و جلودار و میر آخور و چپق چی باشی برای ممالک محروسه جمهوری دموکراتیک خلق ایران نیاز داریم که داوطلبان می توانند با دیوان مبارکه دولت خورشید ضیا و بارگاه ملائک سپاه ما تماس گرفته و ثبت نام نمایند !
See insights and ads
All reactions:
Nasrin Zaravar, Zari Zoufonoun and 116 others

۲۹ آبان ۱۴۰۲

نامه غزالی به سلطان سنجر

محمد غزالی از فیلسوفان عصر سلجوقی در نامه هایی که به سلطان سنجر نوشته تصویری دلخراش از وضعیت معیشتی ایرانیان آن عصر بدست میدهد که جور و ستم غارتگرانه ترکمانان سلجوقی را بخوبی بیان میکند .
او در نامه ای به سلطان سنجر چنین نوشته است :
" ....مردان طوس پراکنده و سوخته ی ستم بسیار شده اند . امسال بی آبی غله تباه کرد .دار و درخت خشک شد . بر ایشان رحمت کن . خدای تعالی بر تو رحمت کند . گردن مسلمانان از بار محنت گرسنگی بشکست . چه باشد اگر گردن ستوران تو از طوق زر و سیم نشکند ...."
غزالی در نامه دیگری به سلطان سنجر می نویسد :
" ...روستاییان را چیزی نمانده مگر پوستینی و مشتی عیال گرسنه و برهنه . اگر رضا دهد که از پشت ایشان پوستین باز کنند تا زمستان برهنه و با فرزندان در تنوری روند رضا ندهد که پوست شان بر کنند .اگر از ایشان چیزی خواهند همگان بگریزند و در میان کوهها هلاک شوند . این پوست باز کردن باشد ..."
گویی سرنوشت میهن ما با خون و شقاوت و نامردمی و تباهی سرشته است و انگار تا بوده چنین بوده است . پس بی جهت نیست که سعدی میگوید : بنیاد ظلم در جهان اندک بود هرکس آمد بر آن مزید کرد تا بدین غایت رسید
 Cartoon by : Tjeerd Royaards
May be an image of text
See insights and ads
All reactions:
Nasrin Zaravar, Mina Siegel and 69 others

بلای ریش

آفریدگار ، حوا را از پهلوی چپ آدم بیافرید و وی را گفت : ای آدم ! زن کج است !از وی چشم راست مدار ....."
" پس حوا گستاخی کرد با آدم . الله تعالی موی محاسن آدم بیافرید تا حوا را از آن هیبتی به دل رسد ! "
( نقل از : عجایب المخلوقات- محمد بن احمد طوسی )
پس معلوم مان میشود این ریشی که بلای جان ماست به این سبب بر صورت مان میروید تا مگر دختران حضرت حوا کمی از ما بترسند !
عجبا ! حیرتا !
May be a black-and-white image
See insights and ads
All reactions:
Zari Zoufonoun, Mina Siegel and 103 others

۲۸ آبان ۱۴۰۲

میگویم ....میگوید

۱- میگوید : در کره جنوبی یک ایستگاه رادیویی هست که فقط برای سگ ها برنامه پخش میکند
۲- میگویم : در کالیفرنیا هر آدمی یک روانشناس برای خودش دارد یکی هم برای سگش
۳- میگوید : اگر احساس بیهودگی میکنید بیاد بیاورید چهار رییس جمهور امریکا سه تریلیون دلار خرج کردند تا طالبان را بجای طالبان بنشانند
۴- میگویم در کنگره امریکا یکی از سناتور هادر جلسه رسمی مجلس کت اش را در آورده و میخواست با یکی دیگر از آن کله گنده ها دست به یقه بشود و خون و خونریزی راه بیندازد که الحمدالله به خیر گذشت
۵-میگوید: شفیعی کدکنی به برخی از این شاعران ایرانی که شعر های پسا مدرن میگویند و هیچکس از آن چیزی نمی فهمد پیشنهاد کرده است یک دفتر سپید بعنوان کتاب شعر شان منتشر کنندتا هر کس هر چه میخواهد از آن دفتر نا نوشته بخواند
۶- میگویم : هوشنگ ابتهاج پیشنهاد کرده بود یک خودکاری خودنویسی مدادی قلمدانی چیزی هم کنار آن دفتر سفید بگذارند هر که هر چه دلش خواست در آن بنویسد اسمش را بگذارد شعر
۷-میگوید : شما توده ای هستی؟
۸-میگویم : نه ! چطور مگر ؟
۹-میگوید : سبیل هات شبیه توده ای هاست !
۱۰- میگویم : خداوند ما را ببخشاید و بیامرزاد !
۱۱-میگوید : اینها مگر برادر نیستند ؟ چرا اسم فامیلی یکی شان «ممتاز »است آن یکی « مختار»؟
۱۲- میگویم : چرا از من می پرسی؟ از مامور باسواد و خوش خط اداره ثبت احوال بپرس .
عکاسباشی: نوا جونی
May be an image of tree, horizon and twilight
See insights and ads
All reactions:
Nasrin Zaravar, Zari Zoufonoun and 63 others