دنبال کننده ها

۲۹ شهریور ۱۴۰۲

به اسب و پیل چه نازی ؟

در یکصد سال گذشته چهار تن از شاهان ایران در تبعید مرده اند : محمد علیشاه ، احمد شاه ، رضا شاه و محمد رضا شاه پهلوی .
بقول شاعر :
به اسب ‌‌ و پیل چه نازی که رخ به خون شستند
در این سراچه ماتم پیاده، شاه ، وزیر
و حیرت انگیز اینجاست که چهار پادشاه را به تبعید فرستادیم اما هنوز به آرزوی دیرینه مان که عدالت و آزادی و حرمت انسانی بود دست نیافته ایم .
محمد علیشاه ششمین پادشاه از خاندان قاجار و نخستین شاه ایرانی بود که از میهنش اخراج شد و در غربت در گذشت .
او بسال ۱۲۹۸ خورشیدی بر تخت سلطنت نشست . با مشروطیت به دشمنی برخاست . بسیاری از آزادیخواهان را کشت . مجلس شورایملی را بیاری لیاخوف روسی به توپ بست و سرانجام پس از فتح تهران توسط مشروطه خواهان به سفارت روس پناهنده شد و آنگاه با خفت و خواری از ایران اخراج شد.
محمد علیشاه کمتر از سه سال سلطنت کرد وبسال ۱۳۰۴ در ایتالیا درگذشت و در کربلا به خاک سپرده شد .
این شاه همچون همه شاهان قاجار مردی خرافاتی بود. در دربارش گروهی از ملایان را جمع کرده بود که بر ضد مشروطه طلبان عمل میکردند . به استخاره اعتقاد عجیبی داشت . هر تصمیمی که میگرفت اول استخاره میکرد . چنانکه در بمباران مجلس استخاره گرفته و خوب آمده بود !
او به یکی از ملایان تهران بنام میرزا ابوطالب زنجانی اعتقاد بسیار داشت و همه تصمیمات خودش از جمله عزل و نصب صدر اعظم و وزیران را بر اساس پاسخ هایی میگرفت که میرزا ابوطالب پس از استخاره به او اعلام میکرد .
ناظم الاسلام کرمانی نویسنده کتاب ارجمند « تاریخ بیداری ایرانیان» در باره محمد علیشاه می نویسد :
« خست و لئامت و سفاهت و قساوت قلب و بیرحمی را به منتهی درجه رسانده بود. در روز عاشورا قمه و قداره به سرش میزد و خون سرش را به صورتش میمالید . آنقدر خون از سرش جاری میشد که به حالت غش می افتاد اما همان شب چندان الکل می آشامید که مست و لا یعقل میشد » .
در زمان ولیعهدی او بود که سه تن از پیشقراولان آزادی و روشنگری - میرزا آقا خان کرمانی، خبیر الملک و شیخ حسن روحی - را به اتهام دست داشتن در ترور ناصر الدینشاه ، در تبریز پای درخت نسترن سر برید و پوست سرشان را پر کاه کرد و برای پدر تاجدارش به تهران فرستاد .
احمد شاه
————
احمد شاه آخرین شاه قاجار بود . از تیر ماه ۱۲۸۸ تا آبان ۱۳۰۴ ظاهرا پادشاهی کرد .پس از خلع محمد علیشاه از سلطنت در حالیکه سیزده سال داشت شاه ایران شد .بسال ۱۳۰۴ توسط مجلس شورایملی از پادشاهی بر کنار شد و بسال ۱۳۰۸ در سن سی و سه سالگی در فرانسه در گذشت .جسدش را به کربلا بردند و آنجا دفن کردند .
احمد شاه دموکرات ترین پادشاه سراسر تاریخ ایران بود . هرگز دست به خون کسی نیالود و کوچکترین قدمی خلاف قانون اساسی مشروطه بر نداشت.
با عزل احمد شاه در نهم آبان ۱۳۰۴ بدستور رضا خان برادر او محمد حسن میرزای ولیعهد را از کاخ گلستان بیرون انداختند و او از راه بغداد به اروپا رفت و بسال ۱۳۲۰ پس از تبعید رضا شاه خواستار بازگشت به ایران و‌تصاحب تاج و تخت شاهی شد اما بسال ۱۳۲۱ خورشیدی در فقر ‌و تنگدستی در پاریس در گذشت .
رضا شاه
————
در شهریور ۱۳۲۰ پس از اشغال ایران توسط نیروهای متفقین رضا شاه به تبعید رفت .
پیش از آنکه به تبعید برود به محمد علی فروغی نخست وزیر پیشین خود ( که شش سال خانه نشین اش کرده و برادر دامادش محمد ولی اسدی نایب التولیه خراسان را بسبب دست داشتن در غائله مسجد گوهر شاد اعدام کرده بود ) متوسل شد بلکه بتواند انتقال قدرت به فرزندش را به سر انجام برساند.
فروغی متن استعفای رضا شاه را به خط خود نوشت و به امضای او رساند .
رضا شاه همراه دوازده تن از اعضای خانواده سلطنتی از راه اصفهان ‌و‌کرمان به بندر عباس رسید و آنجا همگی به مقصد هندوستان سوار کشتی شدند اما آنها را نخست به جزیره موریس و سپس به آفریقای جنوبی فرستادند .
رضا شاه در سومین سال زندگی در تبعید در مرداد ۱۳۲۳ در گذشت . جسدش را در مسجد رفاعی قاهره به امانت گذاشتند که بعدا به ایران منتقل و ‌در شهر ری دفن شد.
آرامگاه رضا شاه پس از فتنه خمینی توسط خلخالی ویران شد و هیچکس نمیداند بر سر جسد‌مومیایی شده اش که به چنگ ملایان افتاده بود چه آمده است .
محمد رضا شاه
———
محمد رضا شاه پهلوی پس از خروج از ایران و بی پناهی مطلق در عرصه جهان ، سر انجام به مصر پناه برد و در پنجم مرداد ۱۳۵۹ در سن ۶۱ سالگی در مصر در گذشت ‌‌و در مسجد رفاعی قاهره به خاک سپرده شد . بقول سعدی:
بس نامور به زیر زمین دفن کرده اند
کز هستی اش بروی زمین بر نشان نماند
وان پیر لاشه را که سپردند زیر خاک
خاکش چنان بخورد کزو استخوان نماند
زنده است نام فرخ نوشیروان به خیر
گر چه بسی گذشت که نوشیروان نماند
یا بقول خاقانی:
مست است زمین زیرا خورده است بجای می
در کاس سر هرمز ، خون دل نوشروان
All reactions:
Aziz Asgharzadeh Fozi, Habib Nourmofidi and 6 others

تولدت مبارک

آنجا در بیمارستانی نزدیکی های سانفرانسیسکو ، بالای تپه های اوکلند به دنیا آمد . بیستم سپتامبر ۱۹۸۸.
یکی دو ماهی بود به امریکا آمده بودیم . چهار سال و چند ماهی در بوئنوس آیرس روزگار گذاشته و سرانجام به ینگه دنیا رسیده بودیم .
هنوز خانه و خانمانی نداشتیم . شغل ‌و کاری نیز .در هراس و امید میزیستیم . با حیرت و شگفتی به این جهان شگفت می نگریستیم.
نامش را « الوین Elvin» گذاشتیم . یعنی شراب . نام خواهرش را « آلما» نهاده بودیم . یعنی سیب !
کودکی اش را چندان بیاد ندارم زیرا برای آن نواله ناگزیر روزی ده دوازده ساعت به کار گل مشغول بودم . بسیار با هوش و شیطان بود . روزی ده ساعت دو چرخه سواری میکرد. گهگاه روی دو چرخه خوابش می برد.در چهار سالگی بیمار شد و تا آستانه مرگ پیش رفت . هفده روز در کما بود . آن روزها تلخ ترین روزهای زندگی ام را رقم زد . سر انجام از چنبر مرگ گریخت .
مدرسه رفت . دانشگاه رفت . دکترا گرفت . زن گرفت . بچه دار شد .و اکنون دختری زیبا بنام « تساTessa»دارد .
امروز سالروز تولد پسرم - دکتر الوین شیخانی - است
این آقای دکتر الوین شیخانی پیش از آنکه عیالوار شود یک پایش در امریکا و پای دیگرش در رواندا و کنگو و مکزیک بود . میرفت تا مرهمی بر زخم دردمندان بگذارد . حالا در سانفرانسیسکو ماندگار شده است . اگر میهن مان در چنگال زاغ سار اهرمن چهرگان گرفتار نشده بود دوست داشت سالی یکی دو ماه به سیستان و بلوچستان برود و دردمندی را به مرهمی درمان کند
. تولدت مبارک پسرم . یا بقول نوا جونی: تاوالودت موباراک !
Happy Birthday Elvin Joon joony
All reactions:
Hosein Amirrahmat, Zari Zoufonoun and 113 others

شهرهای اسلامی

در قرن هفتم میلادی دیانت اسلام بخش بزرگی از دنیای آن روز را در بر گرفت.
وسعت این امپراتوری که از خاور تا شبه جزیره هند و از باختر تا شمال آفریقا و شبه جزیره ایبری (اسپانیا و پرتغال ) را در بر میگرفت موجبات پیدایش شهرهای بزرگی را فراهم کرد که تا امروز نیز پا بر جا مانده اند .
سیصد سال پس از پیدایی و‌گسترش اسلام در ممالکی که ممالک اسلامی خوانده میشد صدها شهر کوچک و بزرگ وجود داشت که در بازارهای آن کالاهایی از همه کشورهای جهان بفروش میرسید .
علاوه بر این پانزده تا هفده پایتخت اسلامی بوجود آمده بود که آنها را « امصار » مینامیدند(جمع مصر ) که برخی از آنها از اهمیت جهانی بر خور دار بودند .
در این شهر ها گروه هایی از همه مردم گیتی سکونت داشتند که مراکز هنری و فرهنگی خاص خود را بر پا داشته بودند و در بازار های آن فرآورده های همه ملت ها به چشم میخورد .سمرقند، بخارا ، نیشابور ، ری ، شیراز ، بصره ، بغداد ، دمشق ، فسطاط«قاهره قدیم » ، اسکندریه ، قیروان و قرطبه از آنجمله بودند .
یکی از جغرافی دانان معروف قرن دهم میلادی بنام طاهر مقدسی- نویسنده کتاب آفرینش و تاریخ - از هفده مادر شهر ( مترو پولیتن ) نام می برد که بنام امصار نامیده میشدند
علاوه بر این هفتاد و هفت پایتخت ایالتی وجود داشت که « کهندژ» یا « قهندز »مینامیدند.
مقدسی همچنین از تعداد زیادی از شهرهای ایالتی یاد میکند که آنها را « مدائن » یا « مدن » میدانستند .
به عقیده مقدسی تقسیم بندی این شهرها بدینگونه بود که « مصر » بمثابه پادشاهان ، قصبه همچون پاسداران ، مدینه بمثابه سربازان ، و قریه بمثابه پیادگان بود .
تمامی این بلاد دارای چند قسمت مشخص بود . قسمت قدیمی شهر یا « ارگ » که محل اقامت سلاطین و هیئت حاکمه وقت بود « کهندژ» خوانده میشد . قسمتی از شهر که اکثریت مردم در آن می زیستند بنام « شارستان » یا شهرستان معروف بود و قسمت پر جمعیت شهر را که محل بازار ها و عمارات نو بنیاد بود به زبان تازی « ربض» مینامیدند .
در اوائل دوره اسلامی ، بازار و مساجد جامع در واقع مراکز اجتماعی و‌ سیاسی شهر بشمار میرفتند که غالبا در تقاطع شاهرگ‌های اصلی شهر ساخته میشدند
در آن ایام از این مراکز برای اجتماعات سیاسی و دادخواهی و همچنین برای خواندن خطبه و ابلاغ فرامین دولتی استفاده میشد
علاوه بر آن ، مساجد جامع محل پذیرایی و نگاهداری مسافران و زائران بود و معمولا در همین مساجد مدارسی نیز برای تعلیمات اسلامی وجود داشت .گرمابه ها و آشپزخانه های عمومی برای نذر و اطعام و نیز مسافرخانه ها از جمله بناهایی بود که به مسجد ضمیمه میشد .
بازار نیز در رابطه مستقیم با مسجد جامع بود که پیرامون آن قرار داشت .
نخستین بازار در کنار مسجد جامع بازار فروشندگان اجناس قیمتی یا مذهبی بود که شمع فروشان و عطاران ‌و فروشندگان مهر و تسبیح در آن جای داشتند .پس از آن بازار کتاب فروشان و صحافان ‌و چرم سازان قرار داشت . سپس نوبت به پارچه فروشان میرسید که قیصریه نامیده میشد که فعال ترین و پر اهمیت ترین بخش بازار بود .
در نقاطی که گاهی شاخه وار از بازار اصلی جدا میشد حلبی سازان و آهنگران و قفل سازان قرار داشتند .
بازار مسگران و‌ جواهر فروشان غالبا به نقاطی که مراکز اعیان نشین و‌پولدار شهر را در بر میگرفت نزدیکتر بود .
یکی از ویژگی هایی که شهر های اسلامی با شهرهای مشابه اروپایی داشتند همین وجود بازار بود که در واقع شاهرگ اقتصادی هر شهر بشمار میرفت .
در شهر های اسلامی از غروب ببعد بازارها بسته میشد و تحرک و‌ شلوغی بازار به مساجد بویژه مساجد جامع منتقل میشد و در آنجا بود که مردمان گرد هم آمده و پس از خواندن نماز ساعت ها برای ملاقات دوستان ، بازی شطرنج ، کسب اطلاعات و‌پراکندن اخبار تازه در آنجا باقی میماندند .
در همین مساجد چامه سرایان و نقالان ‌و معرکه گیران مردم را سرگرم میکردند .
طبق روش و اصولی که از صدر اسلام معمول بود هیچ شهری نمیتوانست بیش از یک مسجد جامع داشته باشد و نماز جمعه منحصرا در آنجا برگزار میشد
May be an image of 7 people
All reactions:
Farhad Pourmand, Mojgan Farahmand and 16 others