دنبال کننده ها

۱۲ تیر ۱۴۰۲

کوردوبا

در بوئنوس آیرس بودم . تابستان 1984 بود .
یک روز سوار ترن شدیم رفتیم ایالت کوردوبا . از بوئنوس آیرس تا کوردوبا هفتصد هشتصد کیلومتری میشد .
ترن مان شباهت چندانی به ترن نداشت . نه کوپه ای داشت و نه مبلی و نه جای خوابی . عینهو کلاس مدرسه« قرالر آقا تقی » مان بود با چند تا نیمکت چوبی و مردمانی که سرتاسر این راه دراز با بزها و گوسفندان و مرغ و خروس هایشان سوار میشدند و چند ایستگاه آنطرفتر پیاده میشدند .
بگمانم یکی دو روزی در راه بودیم .
در این سفر دور و دراز ؛ چشم اندازمان تنها و تنها جلگه ها و دشت ها و کشتزار های سبز و اسب ها و گاو ها و تک و توکی هم گاوچران بود . نام شان گاچو .
نه کوهی ؛ نه کویری ؛ نه نمکزاری ؛ نه خانه های تو سری خورده فلاکتباری . ؛ نه اندوهی ؛ نه غباری . همه جا سبز سبز . و تا چشم کار میکرد مزرعه و مزرعه و گاو و گوسفند . نه یکی نه دو تا ؛ هزاران هزار.
رسیدیم به مرکز ایالت کور دوبا .
سوار ماشین شدیم رفتیم به منطقه ای بنام کارلوس پاز . شهری به سبک و سیاق ینگه دنیا . با دریاچه ای و کازینو ها و هتل ها و رستوران ها و خلایقی که می نوشیدند و می رقصیدند و می باختند .
چند روزی در شهرک کارلوس پاز ماندیم . دوستانی هم پیدا کردیم . به جاهای ناشناخته و راز آمیزی هم سرک کشیدیم .
وقتی به بوئنوس آیرس بر گشتیم از خودمان می پرسیدیم : آخر چرا این مردم آنهمه زیبایی و فراخی و نعمت و سبزی و برکت و آرامش را رها کرده اند و از جمعیت بیست و شش میلیونی اش سیزده میلیونش در همین بوئنوس آیرس چپیده اند ؟ در قوطی کبریت هایی بنام آپارتمان ؟
پاسخش را بعد ها یافتیم .
پاسخش این است که شب های بوئنوس آیرس را هیچ جای دنیا ندارد . شهری است که هرگز نمی خوابد . شهر شب زنده داران است . شهری است که بقول آن بیناترین نابینا شاعر جهان - خورخه لوییس بورخس - مشکل است بتوان باور کرد که آنرا آغازی بوده است . به قدمت آب و خاک و هواست .
آه.. چقدر دلم هوای بوئنوس آیرس کرده است !
—————-
**قرالر آقا تقی نام روستایی است در ارومیه . آنهنگام که ما میخواستیم به سبک و سیاق آقای چه گوارا جهان را تغییر بدهیم چند گاهی معلم آن روستا بودیم . همگان صدایم میکردند آقای مدیر !
May be an image of jacaranda, skyscraper, road and text
All reactions:
Hanri Nahreini, Aziz Asgharzadeh Fozi and 94 others

آقای خفاش

آقای رشید وطواط اهل شعر و شاعری بود .نویسنده و زبان شناس هم بود . در زمان خوارزمشاهیان زندگی می‌کرد . چون هیکل ریزه میزه ای داشت اسمش را گذاشته بودند وطواط . یعنی خفاش!
این آقای خفاش زبان تند و تیزی داشت . گهگاه امیران و وزیران و خواجگان را با هجوی و دشنامی مشتمال میداد. البته یک عالمه مدح نامه و خایه مال نامه هم برای امیران و وزیران و خواجگان سروده است. شعرهایش چنگی به دل نمیزند اما کتاب معروفی دارد در اسلوب شعر و شاعری . نامش حدایق السحر فی دقائق الشعر .
بگمانم نسخه بدل همان طلا در مس براهنی است .
این آقای خفاش دیوانی دارد با هشتهزار و پانصد و شصت و سه بیت که در زمان آقای طاغوت رحمه الله علیه! چاپ شده است.
این آقای وطواط گاهی که از هجو امیران و وزیران و وکیلان خسته می‌شد گریبان شاعران زمانه اش را میگرفت و مشتمال شان میداد .
این دو بیت یکی از همان مشتمال های اوست:
شاعران زمانه دور از تو
همه دزد و دغا و زن مزدند!
بیت و مضمون و وزن و قافیه را
این از آن ، آن از این همی دزدند!
خداوند رحمت واسعه اش را از این آقای خفاش دریغ نفرمایند ! آمین .
May be an illustration of 1 person
All reactions:
Aziz Asgharzadeh Fozi, Hassan Zerehi and 64 others

دوغت را بخور

رفتیم یک لیوان دوغ درست کردیم چند تکه یخ هم توش انداختیم آمدیم حیاط خانه زیر درخت بلوط نشستیم و نرمک نرمک دوغ میل میفرمودیم و یک فقره « دوغ نامه » میسرودیم که :
تا کاسه دوغ خویش باشد پیشم
والله که به انگبین کس نندیشم
ناگهان چشم مان افتاد به عکس هایی از دولتسرای خانم کیم کارداشیان . یعنی همان قارداشیان خودمان .
دیدیم نوشته اند دولتسرای ایشان شصت میلیون دلار می ارزد .
خنده مان گرفت . با خودمان گفتیم : عجب ؟یعنی چه؟ مگر این خانم کارداشیان غیر ازآن « باسن مبارک بقچه ای » چه هنری دارند که دولتسرای شان شصت میلیون دلار می ارزد ؟
تا که انگور شود می دو سه سالی بکشد
تو به یک لحظه شدی ناب ترین باده عشق؟
داشتیم به خودمان میگفتیم عجب دنیای هشلهفی شده ها ! گیله مردی که ما باشیم علاوه بر اینکه از هر سر انگشت مان هزار تا هنر میبارد سیصد سال توی این ینگه دنیا جان کنده ایم و هزار تا مار خورده افعی شده ایم هنوز که هنوز است قیمت خانه مان به پای قیمت دولتسرای آقای ترامپ نمی رسد ! آنوقت خانم قارداشیان خانه شان شصت میلیون دلار می ارزد ؟
یکباره دیدیم از عالم غیب ندایی آمد که : ای آقای گیله مرد ! فضولی موقوف ! بنشین دوغت را بخور :
نوش کن دوغ و در مده آواز
دوغ خواره نگاه دارد راز !
May be an image of drink
All reactions:
Hosein Amirrahmat, Faramarz Ghazi and 151 others

گذر عمر ببین

آمدیم اینجا - کنار ساحل - دریاچه تاهو-
حرارت هوا هفتاد و شش درجه فارنهایت - آسمان آبی - آب دریاچه زلال( بقول شیرازی ها زلال همچون اشک چشم ) . و مردمان به شادخواری. بساط کباب و شراب مهیا -
و جای تان خالی
بقول حافظ جان :
می خور که هر که آخر کار جهان بدید
از غم سبک بر آمد و رطل گران گرفت
All reactions:
Aziz Asgharzadeh Fozi, Massod Shabani and 96 others