دنبال کننده ها

۸ مهر ۱۳۹۲

تو اینجا چیکار میکنی ؟؟

...یک آقای میلیاردر ایرانی - که بگمانم ارث بابای خدا بیامرزش را بر داشته و به فرنگستان آمده - سالهاست که در یکی از گران ترین هتل های پاریس زندگی میکند . 
او میگفت : اگر من صد سال دیگر زنده بمانم و این صد سال را در هتل هیلتون پاریس بگذرانم ؛ هر چه خرج کنم ؛ تنها می تواند از سود پولی باشد که بهمراه خود آورده ام !!
این آقای میلیاردر اما ؛ روزی سه چهاز بار میزند زیر گریه و های های گریه میکند !
یک روز رو کرد به یکی از دوستانش و گفت : آرزو دارم بجای این دختر خانم ها و پیشخدمت های تی تیش مامانی ؛ یک روز صبح یکنفر کاشی وارد هتل بشود و بیاید در اتاقم را بزند و بزبان فارسی بگوید : 
- همشهری پدر سوخته مادر قحبه ؛ اینجا چیکار میکنی ؟؟
--------
پی نوشت : حالا میدانید جناب آقای گیله مرد چه آرزویی دارد ؟ 
آرزو دارد برود پاریس ؛ برود اتاق این جناب میلیاردر ؛ یک کشیده بخواباند زیر گوشش و با زبان شیرین فارسی بگوید : مادر قحبه ! این پول ها را از کجا آورده ای ؟ 
--------
پی نوشت شماره 2 - لطفا اسم و آدرس این آقای میلیاردر را از ما نخواهید . می ترسم تعداد افرادی که مایلند بروند پاریس یک کشیده آبدار بیخ گوش ایشان بخوابانند آنقدر زیاد شود که باعث راه بندان در خیابان های پاریس بشود .

۷ مهر ۱۳۹۲

اوباما : از زنم می ترسم

...تقریبا شش سال است که من حتی یک نخ سیگار نکشیده ام .
دلیلش ؟
دلیلش این است که : از زن خودم می ترسم .
منبع ؟ : مجله تایم - اکتبر 2013


۴ مهر ۱۳۹۲

نفس کشیدن ممنوع !!

دیروز رفته بودیم دکتر .
گفت : باید بروی آزمایش خون . ما هم رفتیم آزمایش خون . امروز جوابش آمد : 
- فشار خون بالا !
-قند خون بالا !
کلسترول بالا !( فقط حساب بانکی مان است که هی پایین و پایین تر میآید )
نتیجه ؟ هیچی : خوردن شیرینی ممنوع ! نمک ممنوع ! چربی ممنوع ! ترشی ممنوع !خوردن برنج ممنوع !( خوب شد نگفتند نفس کشیدن ممنوع )
شاید بتوانیم خودکشان کنیم و شیرینی و ترشی و چربی و شوری نخوریم . اما برنج را چیکار کنیم ؟ گیله مردی که ما باشیم اگر روزی یکبار برنج نخوریم به لقا الله خواهیم پیوست و نام مبارک مان در زمره نام شهدا در خواهد آمد !
این دکتر هم عجب دل خوشی دارد ها ؟کاشکی فارسی بلد بود و این شعر را برایش می خواندم : 
من از مزارع سبز شمال میآیم 
ز سر زمین برنج 
- این طلای تلخ و سپید - 
که دانه دانه ی آن قطره قطره خون من است .....
بگمانم حضرت خاقانی شروانی است که خطاب به حضرت باریتعالی  میفرماید : 
دولت به خران دادی و نعمت به سگان 
پس ما به تماشای جهان آمده ایم؟؟!!

آقای کلید و تزویر ...!

آقا ! بما گفته بودند که این آقای رییس جمهور اسلامی  - که ما اسم شان را آقای کلید و تزویر گذاشته ایم -  از دانشگاهی در گلاسکو دکترای حقوق دارد .
چطور است که این آقای دکترای حقوق ! نمی تواند دو کلام انگلیسی حرف بزند ؟ 
- نکند درس های دانشگاه گلاسکو به زبان عربی است و ما نمی دانستیم ؟ 
-نکند این آقای کلید و تزویر ؛ دکترایش را از یکی از همین دانشگاههای " نیست در جهان " گرفته باشد ؟ یعنی صد دلار سلفیده باشد و مثل آن آقای آسیب شناس تاریخدان ! یکی از آن دکترا های دو زاری کاغذی را گرفته باشد ؟
- نکند ایشان از همان حوزه علمیه قم دکترا گرفته اند و نام حوزه علمیه به دانشگاه گلاسکو تغییر یافته و ما بی خبر بوده ایم ؟
باز خدا پدر همان آقای آهنگر زاده خوش سیما را بیامرزد که دستکم می توانست بگوید : This is a Blackboard
این بنده خدای دکترای حقوق از حوزه علمیه گلاسکو !همان دو کلام را هم بلد نیست که ....
لعنت بر شیطان ! ما هم بیکاریم ها ؟! چه سئوال هایی میکنیم ها ؟! کسی نیست بما بگوید آقا ! به زخم معده ات برس ؟؟!!

۳ مهر ۱۳۹۲

جناب آقای شتر ...!!!

مرحوم علامه محمد قزوینی ؛ ادیب و پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران ؛ همسری آلمانی داشت که زنی روستایی و سخت ساده دل بود .
محمد علی جمالزاده نویسنده صاحب نام ایرانی میگوید : 
" ..مرحوم قزوینی تازه ازدواج کرده و هر روز ساعت هفت بعد ازظهر می بایست خانه باشد و گرنه زنش دچار وحشت و اضطراب میشد .
ما در ایام جنگ بین الملل عصر ها می خواستیم ( در برلن ) بیشتر جلسات مان را طول بدهیم . قزوینی بلافاصله راه می افتاد که : خانم تنهاست باید بروم .
 اول فکر کردیم بهانه است . بعد معلوم شد درست است . به او گفتیم : بهانه ای بتراش شاید موافقت کند اندکی بیشتر با ما باشی .
قزوینی یک روز دیر تر بخانه رفته بود . زنش پرسیده بود کجا بودی ؟ 
جواب داد : به باغ وحش رفته بودم با شتر ها صحبت میکردم ؛ طول کشید !
زن با تعجب پرسیده بود : مگر شتر حرف میزند ؟ 
-بلی !
- پس چرا ما نشنیده ایم ؟ 
- میخواستی شتر با زبان آلمانی با تو صحبت کند ؟ او اهل مشرق زمین است . غریب است . فقط با ما که همزبان او هستیم میتواند صحبت کند !
از روز بعد ؛ زن ساده دل ؛ با اینکه چیز حسابی در خانه نداشتند ؛ یک ساندویچ نان و پنیر هم به قزوینی داد که به شتر ها بدهد ! و ضمنا اجازه داد که میتوانی نیم ساعت دیر تر بخانه بیایی بشرط اینکه فقط با شتر ها صحبت کنی !!

۱ مهر ۱۳۹۲

نماینده مدفوعات 

.... یک نماینده روزنامه در کرمان بنام قاسم فوت انداز ؛ خود را به طنز و شوخی نماینده " مدفوعات " معرفی میکرد 
و من در سفر حج ؛ خودم بگوش خودم - در هواپیمایی که چهل پنجاه تن نمایندگان جراید مهمان اوقاف بودند - از زبان ذبیحی مداح شنیدم که دعا میکرد : خداوندا ! از گناهان همه حاضران مجلس ؛ خصوصا  " ارباب جرائم " در گذر !
و البته مقصودش ارباب جرائد بود .

باستانی پاریزی  - سنگ هفت قلم 

۳۰ شهریور ۱۳۹۲

یهودیان حق خوردن میوه های خوشمزه را ندارند !!!!

....در سال 1889 میلادی در شیراز ؛ مرد مسلمانی بر سر دو تومان یک یهودی را زد و کشت .علیمحمد خان قوام الملک را خبر کردند . کشنده را گرفتند و به زندان انداختند . آخوندی بنان سید فال اسیری به اعتراض بر آمد که " مسلمان را برای یهودی چرا حبس کرده اید ؟ " 
حکومت این داوری نا شنیده گرفت و به این پرخاش ترتیب اثر نداد ؛ اما سید دست بر دار نبود . خیلی میل داشت که به یهودیان آزار برساند و اگر ترس از حکومت نداشت تا آن زمان همه یهودیان را قتل عام کرده بود .
در این شهر ؛ هر جا که یهودیان در کوچه و بازار و باغات گرد میآمدند ؛ سید آدم میفرستاد تا اسباب آنها را بر هم بزنند و بساط شان را در هم ریزند . بارها دیده شد که نوازندگان یهودی را در خانه خود ش حبس کرد و سر تراشید ....
در سال 1891 که جنبش تنباکو در گرفت و بر دیگر ناخرسندی ها ی اجتماعی افزود ؛ در همدان ؛ حکومت وقت ؛ بجای چاره اندیشی ؛ بجان یهودیان افتاد . چسباندن " یهودانه " با علامت سرخ و زرد را بر روی پوشاک یهودیان اجباری اعلام کرد و مقررات زیر را بکار بست : 
1- روز های بارانی یهودیان حق بیرون رفتن از خانه های شان را ندارند .
2- زن یهودی نباید در کوچه و بازار روی خود را بپوشاند 
3-زن یهودی باید چادر دو رنگ سر کند تا بجای مسلمان گرفته نشود . 
4-مردان یهودی نباید پوشاک گرانبها در بر داشته باشند . پارچه لباس شان باید نخی و آبی رنگ باشد .
5-کفش چشمگیر نپوشند .
6-نباید در راه از یک مسلمان جلو بزند 
7-نباید با یک مسلمان به صدای بلند گفتگو کند .
8- اگر از یک مسلمانی طلبکار باشد باید با احترام و با حالت ترس طلب خود را بخواهد .
9-اگر مسلمانی به یک یهودی توهین کند ؛ یهودی باید سر به زیر اندازد و خاموشی گزیند .
10- یهودی حق ساختن خانه گرانبها را ندارد .
11- باید خانه یهودی کوتاه تر از خانه مسلمانان باشد 
12- یهودی حق ندارد خانه خود را گچ کاری کند .
13-یهودی حق پوشیدن بالا پوش را ندارد 
14- یهودی حق ندارد ریش خود را بتراشد 
15- یهودی حق ندارد از شهر خارج شود و یا برای هوا خوری به بیرون شهر برود 
16-پزشکان یهودی حق اسب سواری ندارند .
17-جشن همسری یهود باید در خفا انجام شود . 
18-یهودیان حق خوردن میوه های خوشمزه را ندارند .....

نقل از : کارنامه فرهنگی فرنگی در ایران - هما ناطق انتشارات خاوران - پاریس 

* شما خیال میکنید با این فتواهای عجیب و غریب و باور نکردنی که از طرف دفتر آقای عظما در باره بهایی ها صادر شده ؛ این آخوندک روضه خوان دو زاری بقدرت رسیده ؛ اگر توان و امکانش را میداشت همه یهودیان و زرتشتیان و مسیحیان و بهاییان را قتل عام نمیکرد و یا به دریا نمی ریخت ؟

۲۹ شهریور ۱۳۹۲

نان جو ......

مرحوم وثوق الدوله نخست وزیر پیشین ایران که با امضای قرار داد ننگین 1919 صد ها هزار لیره از دولت فخیمه ! دستخوش گرفت و بیشتر عمر خود را در هتل نگرو " Negro " - یعنی گران ترین هتل ساحلی نیس  - گذرانده است ؛ گاهگاهی شعر هم میگفت .
او در یکی از شعر هایش چنین میفرماید : 
خواب خوش ؛ نان جوین ؛ صحت تن ؛ خاطر امن 
گر میسر شود این چار ؛ به از هشت بهشت !
بگمانم این جناب صدر اعظم ایران فروش ؛ هرگز نان جو نخورده بود زیرا اگر چنین نان دندان شکن و چانه شکنی را  - حتی برای یک بار - میل فرموده بودند چنین فرمایشاتی نمیفرمودند . 
حضرت مولانا شعری دارد که میفرماید : 
دشمن راه خدا را خوار دار 
دزد را منبر منه ؛ بر دار دار 
این بنده با کسب اجازه از محضر مبارک جناب مولانا ؛ میخواهم در شعر ایشان مختصری دستکاری کنم 
دشمن مام وطن را خوار دار 
دزد را منبر منه ؛ بر دار دار 
ضمنا این را هم بگویم که : اگر قرار باشد همه دزدان وطن را بر دار بکشیم ؛دیگر هیچ شیخ و ملا و مفتی و فقیه و آیت الله و حجت الاسلام و رهبر معظمی در روی کره زمین باقی نخواهد ماند .

۲۸ شهریور ۱۳۹۲

مملکت ما مملکت تناقض است .....

......کتابفروشی درست کرده بودم بنام کتاب ایران . وقتی شروع کردم عالی بود .کتاب های افستی ؛ زیر میزی ؛ جلد سفید ؛ بی اجازه ؛ با اجازه ؛ هر جور کتابی در میآمد . مردم هم افتاده بودند به کتاب خواندن . دو سه مشتری از راههای دور - مثل شهرک غرب - ماهی یکبار می آمدند . صندوق عقب ماشین شان را پر میکردند و میرفتند تا ماه دیگر .
یک آقای دیگری بود که با شنل زرشکی میآمد کتابفروشی . با بوی ادکلن بسیار و خیلی فرنگی . این آقا از مشتریان پر و پا قرص کتاب های سیاسی بود . خیلی هم پولدار بود . 
یک روز آمد و گفت به دلیل ریخت و قیافه و شنل ام دیشب مرا گرفتند و بردند کمیته و بعد از پرس و جو ؛ مرا آزاد کردند . بچه های کمیته بچه های خوبی بودند .برای آنها می خواهم کتابخانه درست کنم .
حدود پانصد جلد کتاب مذهبی ؛ سیاسی و رمان ساده .
 ما کتابها را آوردیم با بسته بندی شیک و کلی روبان وپاپیون ؛ فرستادیم به کمیته . و بچه ها هم بمن زنگ زدند و تشکر کردند . 
مملکت ما پر است از تناقض و آدم های خوب ....

" از حرف های لیلی گلستان " 

۲۷ شهریور ۱۳۹۲

حذف القاب


چند روز قبل اقا جمال عریضه ای به حضور حضرت اشرف (رضاخان 
پهلوی) فرستاده بود پاکت بزرگ و عنوان روی ان این طور نوشته بود:" حضور مهر ظهور بندگان حضرت مستطاب اجـل اکـرم اشرف امنع اعظم اقای رضا خان پهلـوی سردارسپه وزیر جنگ و رئیس الوزرا و فرماندهء کل قـوا دامت عظمه". در طول پاکت یک تمام عنوان بود٬ چند کلمه هم که جا نداشت بالای سطر نوشته شده بود.
عریضه تقدیم شد فرمودند: روی پاکت که این باشد توی پاک چه خواهد بود!
بلافاصله عدل الملک معاون رئیس الوزرا را احظار و مقرر فرمودند به همه اعلان و ابلاغ کند که ذکر عناوینی که تاکنون در خطاب به من به کار برده می شد بکلی موقوف است٬ از این ساعت از لقب "سردارسپه" که دارم صرف نظر میکنم روی پاک فقط بنویسند رضا خان پهلوی و امر فرمودند هر پاکتی که عنوانی غیر از این داشته باشد برای صاحبش برگردانید.
{خاطرات سلیمان بهبودی صفحه ۱۲۲}

در سال ۱۳۰۴ لوایحی به تصویب مجلس شورای ملی رسید که بر اساس آن استفاده از القاب گذشته منسوخ و انتخاب نام خانوادگی برای کلیه اتباع ایران اجباری گردید.
حذف عناوين اضافی از اسامی از جمله: خان، ميرزا، سلطنه، دوله، سيد و ... در ايران به اجرا در آمد و ادارات (در نوشتن نامه ها و احكام)، نشريات در مطالب خود و نيز مراكز صدور شناسنامه مكلف به اجرای آن شدند و در مكاتبات رسمی و نطقها نيز بكار بردن القاب و عناوين جز«آقا» و «بانو» برای خطاب كردن ممنوع شد. هنگام خطاب کردن وزيران و نخست وزير، قرار دادن واژه "جناب" بر نام آنان بلا مانع (نه اجبار) اعلام شده بود و تاكيد شده بود كه در صورت بكار بردن جناب، آقا و بانو حذف شود و دو لقب با هم بكار برده نشود كه غلط دستوری است.
متعاقب اين اقدام، نيز تعيين نام خانوادگی برای افرادی كه اسم پدر خود را به عنوان نام خانوادگی به كار می بردند اجباری شد كه بازگشتی به رسم ايران عهد باستان و دور شدن از رسم عربی بود كه اعراب نام پدر و پدربزرگ را پس از نام اول بكار می برند. همچنين توصيه شد که بر نوزادان ترجيحاً نام های پارسی گذارده شود.

منبع:
سایت مجلس شورای اسلامی/کتابخانه/قوانین مصوبه