دنبال کننده ها

۱ دی ۱۴۰۲

عمه جان در ینگه دنیا

( از یاد آوری های فیس بوق )
عمه جان میگوید : پسر جان !این جعبه بگیر و بنشان را روشن کن ببینیم دنیا دست کیست ؟ دل مان ترکید از بسکه به این دار و درخت های بلاوارث نگاه کردیم . اینجا هم که مثل رشت خودمان هی باران میبارد . هی باران میبارد . رفتم خونه خالو بلکه دلمون وا بو - دیدیم خونه خالو بدتر ز خونه ما بو !
تلویزیون را روشن میکنم . آقای ترامپ دارد خط و نشان میکشد .
عمه جان پشت چشمی نازک میکند و میگوید : چه میگوید پسر جان ؟
میگویم : دارد خط و نشان میکشد .
میپرسد : برای کی ؟
میگویم : برای عالم و آدم .برای ایران . برای چین و ماچین . فی الواقع اسبه ره خاش فوکونه سگه ره واش ! ( برای اسب استخوان میریزد برای سگ علف )
لبخند زهر آگینی میزند و میگوید : روی تخته غسالخانه بخنده ایشالا ! شال ؛ بپوته خربوزه رنگه بیده ( شغال خربزه رسیده را دیده است ) . تره مار عراق بگشته ؛ بیگیفتی کروف گیلانه ؟ ( ترا مار عراق گزیده ؛ آمده ای یقه مار بی آزار گیلان را گرفته ای ؟ ) .فکر بوکودی مملکت داری هچین اشتالو توشک بازیه ؟ ( خیال کردی مملکت داری مثل بازی با هسته شفتالوست ؟ )مرده شور آن دو نخ کنف حنا بسته ات را ببرد ! چشماش را نیگا کن ؛ عینهو چشم های ازرق شامی است بلا وارث .
بعدش رو بمن میکند و میگوید : پسر جان ! ما که بشکسته آسمان جیر نیشتیم ( ما که زیر آسمان شکسته نشسته ایم ) ما که زبان بی صاحب مانده اینها را نمی فهمیم . اگر زحمتی نیست بگذار روی کانالی که مار و مور و ملخ و فیل و شیر و گرگ و کرکدن نشان میدهند .
اگه بدانی می حاله زاره
تی کونه تومان کنی دکفی به صارا
( اگر از حال زار من با خبر بشوی شلوار به پایت میکنی و سر به صحرا میگذاری )
بدستور عمه جان میخواهم کانال تلویزیون را عوض کنم .ناگهان سر و کله آقای عظما با آن شال گردن عربی اش پیدا میشود که دارد برای یک مشت از آن الله اکبر گویان حرفه ای ریش می جنباند و دست افشانی میفرماید .
عمه جان می پرسد : این آ سید علی آقای خودمان نیست ؟
میگویم : چرا
میپرسد : چه میگوید ؟
میگویم : شاخ و شانه میکشد .
می پرسد : برای کی ؟
میگویم : برای امریکا . برای اسراییل .برای من . برای شما . برای هر کسی که سرش به تنش می ارزد .
عمه جان عینک ذره بینی اش را روی دماغش جابجا میکند و میگوید : مگر آسید علی آقا آمده امریکا ؟
میگویم : نه عمه جان
می پرسد : پس چرا عکس اش را تلویزیون های امریکایی نشان میدهند ؟
میگویم : آسید علی آقا حالا رهبر همه مسلمانان جهان است . فرمانده کل نیروهای هوایی و زمینی و دریایی و فضایی و آسمانی و زیر زمینی ایران است . یکی از آن بزرگ عمامه داران میلیاردر جهان است . لولهنگش خیلی آب بر میدارد . رییس کل آدمخواران گیتی است . عکس او را نشان ندهند پس عکس بنده و جنابعالی را نشان بدهند ؟
میگوید : ببین چه نو نوار شده ! پلا بخورده آدمه مانه ( مثل آدمهایی است که پلو خورده اند ) پنداری انه خروس مرغانه کونه ( انگاری خروس آقا هم تخم میگذارد ) این همان آسید علی آقای روضه خوان نیست که اگر یک من ارزن رویش میریختی یکدانه اش پایین نمیآمد ؟ خب ؛ من که گوش هام سنگینه ؛ نمی فهمم چه میگوید . میشود بگویی چه میفرماید ؟
میخندم و میگویم : میفرماید ما در زمان طاغوت ملتی سر افکنده و ذلیل و بدبخت و بیچاره بوده ایم . اما حالا به برکت اسلام عزیز ملتی هستیم که تمام دنیا بحال مان غبطه میخورند . آرزو میکنند کاشکی ایرانی بودند !
عمه جان میخندد و میگوید : عجب ؟ عجب ؟ گه خوردنش کم نیست عربی هم بلغور میکند ؟ پسر جان به این آقا بگو امی قبر سر نوا ریدن ؛ فاتحه خوانی تی پیشکش ( روی قبر ما نرین ؛ فاتحه خوانی پیشکش ات )
May be an illustration of studying
See insights and ads
All reactions:
Nasrin Zaravar, Zari Zoufonoun and 101 others

۲۸ آذر ۱۴۰۲

زبان پارسی




کلماتی که مردم افغانستان بکار میبرند

شفاخانه : بیمارستان
شفاخانه عقلی : تیمارستان
پالک : اسفناج
پرس و پال : پرس و جو
پالپال: جستجو‌در تاریکی
خام کوک : پروب کردن لباس
پشک : گربه
کلکین : پنجره
پندیدگی : تورم
پوهنتون: دانشگاه
ناک : گلابی
خیز زدن : پریدن
رخصتی: تعطیلی
پاچال: پیشخوان
پیسه: پول
آمر صاحب : جناب سرکار
شیر یخ: بستنی
تاپه کردن : مهر زدن
تربوز: هندوانه
گندنا : تره
تشناب : مستراح
تیل : بنزین - سوخت
سرطان : ماه تیر
کت بند : جا لباسی
چار مغز : گردو
به تکلیف میشوید : به درد سر می افتید
ولسوال : بخشدار
لت زدن: کتک زدن
چالان کردن : روشن کردن
چقوری : چاله
چپلی : دمپایی
لبلبو : چغندر
چکر زدن : قدم زدن
چوتی کردن: بافتن مو
چوری: النگو
چوکی دار مکتب : بابای مدرسه
چوقور : گود . عمیق
واسرنگ آمدن : حاشا کردن
حالی : الان. اکنون
تکیه خانه : حسینیه
جوالی: حمال
جان پاک : حوله
روی پاک: حوله
کنگاش : خرچنگ
خشو : مادر زن
لیلیه : خوابگاه
سرک : خیابان
شکم دار : حامله
خینه: حنا
دخلک : قلک
دریا : رودخانه
دل بدی: تهوع . استفراغ
دیگدان : اجاق
جواری : ذرت
زنده جان : موجود زنده
دست کول : ساک. چمدان
سر چرخی : سر گیجه
دستر خوان: سفره
هکک: سکسکه
کچالو : سیب زمینی
بوره : شکر
شار والی : شهرداری
برقک : صاعقه
اطرافی: شهرستانی
چوکی: صندلی
نماز دیگر : عصر
فاژه: خمیازه
قوماندان: فرمانده
گریزی: قاچاقی
چلم : قلیان
سماواری: قهوه خانه
کاکه : جاهل . عیار
چای جوش : کتری
کفیدن: ترکیدن
کلان: بزرگ
چلخوزی : گه خوری
روز گمی: ولگردی
لت و‌کوب: کتک زدن
لویه جرگه:شورایعالی ریش سپیدان
ماما: دایی
مانده : خسته
هله : زود باش
تخم بریان : نیمرو
حاجتخانه: توالت
آشخانه: محل غذا خوری
راه سفید : سفر به خیر
کله کشک نگو : چرت و‌پرت نگو
هیچ گپ نیست : قابلت را ندارد
پرواندارد: مهم نیست
بروتی: آدم سبیلو
میدان هوایی : فرودگاه
قالین : فرش
جگره: چانه زدن سر قیمت
چنه : چانه زدن
پینکی: چرت زدن
کیسه بر : جیب بر
معاینه خانه : مطب پزشک . درمانگاه
دو رخ : پیچ گوشتی
تنخوا: حقوق. دستمزد
بد رفت : فاضلاب
بندی خانه: زندان
کوچ کشی : اسباب کشی
خیز کو‌: بدو
‌پوقانه :باد کنک
چال : سست . شل
جاپان: ژاپن
دراز چوکی: نیمکت
لالا: برادر . داداش
مهربانی کنید : بفرمایید
**و چند گزاره به گویش مردم آن سامان :
کجا هستی؟یگان دفعه بیا دفتر ، یک چای خو داده می تانیم
**
اگر پیسه پیش تان نیست هیچ گپ نیست . پروا ندارد ( قابلی ندارد )
**بیخی هیچ پول نتی ، قربان سرت لالا( می توانی پول ندهی )
** خدا کند همیشه آب تان سرد و نان تان گرم باشد
**عزیزکم ، از پگاه در قفای تان می تاختیم
** جان تان جور است ؟ ( حال تان خوب است ؟)

شب یلدا

شب یلدا
دیشب جای تان خالی رفته بودیم جشن شب یلدا . جشنی که در ساکرامنتو برگزار شده بود .
شراب بود و موسیقی بود ‌‌و رقص بود و خوشباشی و زیارت دوستان . فقط جای خواجه حافظ شیرازی خالی بود.
گهگاه مردی یا زنی میآمد سلامی میکرد و حال و احوالی از ما می پرسید و میرفت . آنوقت از زنم می پرسیدم : این خانم کی بود ؟ این آقا قیافه ش آشنا بود ها ! اسمش چی بود؟
زنم میگفت : ای بابا ! چطور نمی شناسیش؟ این آقای فلانی است دیگر. این خانم فلانی بود دیگر .
رفیقم کنارم نشسته بود ، یک آقایی آمد بغلش کرد و با چه اشتیاقی صورتش را بوسید و حال و احوال گرمی کردو از حال خاله جان ‌و عمه جانش پرسید و رفت .
رفیقم از من پرسید : این کی بود ؟
گفتیم : ای بابا ! من چه میدانم ؟ تو که از ما بی هوش و حواس تری کاکو ؟ آنکس که در این شهر چو‌ما نیست کدام است ؟
حالا که از شب یلدا گفتیم این را هم بگوییم که : از یک آقایی پرسیدند میدانی یلدا یعنی چه ؟
گفت : با درود و سلام به رهبر کبیر انقلاب ، یلدا شب بسیار عزیزی است که ملت مسلمان ایران به زیارت بارگاه ملکوتی ثامن الائمه و مرقد مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها میروند و این عید سعید باستانی را به امام امت و همه شیعیان جهان و‌منتظران ظهور حضرت صاحب الزمان تبریک و تسلیت میگویند و بهنگام غروب با روشن کردن آتش از روی آن می پرند و میگویند زردی تو از من سرخی من از تو و دختران دم بخت هم به دشت و صحرا میروند سبزه گره میزنند تا یک شوهر مسلمان متقی انقلابی گیرشان بیاید .
مرگ بر امریکا
مرگ بر اسراییل
مرگ بر مخالفان شب یلدا
مرگ بر زیلینسکی رییس جمهور اوکراین
مرگ بر منافقین
حالا طفلکی رییس جمهور فلکزده اوکراین در این میان چه گناهی کرده بود خداوند عالمیان میداند
See insights and ads
All reactions:
Hanri Nahreini, Mina Siegel and 132 others

مطلب از اینقرار است

ما دشمن هیچ شاه و شاهزاده و امیر و سلطان و ظل الله و قبله عالم و صدر اعظم و وزیر و والاحضرت و والا گهری نیستیم. (گیرم که برخی از این امیران و سلاطین از سرهای بیگناهان کله منار ساخته و برخی نیز کرمان را به شهر کوران تبدیل کرده و بعضی ها تفلیس و ایروان را بر سر ساکنان آن سرزمین خراب کرده و یا سلاطینی داشته ایم که نام شان «سلطان سریر دین » بوده اما انگشت در جهان کرده و قرمطی می جسته و هر جا که یافته میشد بر دار میکشیده اند )
ما کارمان «داوری »در خوب و بد آنان نیست بلکه کارمان کندو کاو در تاریخ و «نمایاندن » خوب و بد آنان است
بنا بر این از جماعت غوغاییان و استبدادیان و سلطه خواهان و تبراییان امروزین خواهش و تمنا می کنیم ما را در زمره پنجاه و هفتی های ملعون و چپول های خائن انیرانی و پنهان پژوهان سابق و ذوب شدگان در ولایت لاحق و ایضا از توده ای ها و اکثریتی های مزدور و ازرهبران حزب کمونیست علی آباد سفلی ‌و مزد بگیران کاخ ابیض و لژ نشین فراماسون و رفیق گرمابه و گلستان مرحومان مغفوران صدام حسین و قذافی و فیدل کاسترو ویار غار آن مقام امنیتی اسبق به حساب نیاورند و با دشنام های فرد اعلای وطنی ما را ننوازند .
ما خود هیچیم امابقول گل آقا :
یک دهان دارم دو تا دندان لق
میزنم تا زنده هستم حرف حق
نمیدانم چرا بیاد آیت الله منتظری و آیت الله لاهوتی و آیت الله گلزاده غفوری و رفسنجانی و بازرگان و بنی صدر و قطب زاده و یزدی و سایر اجله انقلابی سابق و اسبق و روابط عاشقانه و عارفانه و روح نواز آنها با مرحوم آیت الله خمینی افتادم .
بگمانم شیخ نجم الدین خوارزمی معروف به نجم الدین کبری قدس سره عارف قرن ششم و هفتم هجری قمری بود که میفرمود :
خواجگان در زمان معزولی
همه شبلی و بایزید شوند
باز چون بر سر عمل آیند
همه چون شمر و چون یزید شوند .
الله اعلم بالحقایق الامور !
See insights and ads
All reactions:
Nasrollah Pourjavady, AmirAkbar Sardouzami and 56 others