دنبال کننده ها

۲۱ آذر ۱۴۰۲

سعدی و جنگ

بالاخره ما نتوانستیم از پس اینهمه سال تکلیف مان را با این آقای« ابو محمد مشرف الدین مصلح بن عبدالله بن مشرف » روشن کنیم . بالاخره نفهمیدیم این عالیجناب زنگی زنگی است یا رومی رومی!
وقتی غزل های عاشقانه اش را میخوانیم میگوییم خدایا ،خداوندا ،پروردگارا، ایزدا ، روزی رسانا ، خالقا ، مگر میشود آدمیزادی از خطه شیراز پابشود و چنان غزل هایی بسراید که انس و جن در صلابت و زیبایی سخنش حیران بمانند ؟
مگر میشود نصایح حکیمانه و پند های مصلحانه اش را شنید و لب به دندان حیرت نگزید؟
پس چگونه است که همین سعدی انسانمدار گهگاه یهود و گبر و ترسا را به باد دشنام میگیرد و مرگ شان را آرزو میکند؟
مگر میشود از جنگ یهود و نصارا دلخوش بود و به خویشتن تهنیت گفت و چنین سرود ؟
سپاس دار خدای لطیف دانا را
که لطف کرد و به هم بر گماشت اعدا را
همیشه باد خصومت جهود و ترسا را
که مرگ هر دو طرف تهنیت بود ما را
اگر امروز سعدی زنده بود در جنگ بین آذربایجان و ارمنستان و جنگ بین حماس و اسراییل جانب چه کسی را میگرفت ؟
آیا از جنگ میان مسلمانان و مسلمانان ( یعنی آنچه که در یمن و لیبی و سودان و افغانستان و سوریه و‌عراق میگذرد ) جانبداری میکرد و میگفت : ز هر طرف که شود کشته نفع اسلام است ؟
آنوقت آن شعارهای انسانمدارانه اش که « بنی آدم اعضای یک پیکرند » چه توجیهی داشت؟
آقا! راستش را بخواهید ما با غزلیات عاشقانه حضرت سعدی شیرازی از عالم ناسوت به عالم جبروت و لاهوت و ملکوت پرواز میکنیم اما نصایح متشرعانه جناب ابو محمد مشرف الدین مصلح بن عبدالله بن مشرف - هر چند نام دیگرش سعدی شیرازی باشد - حال مان را به هم میزند .
باید بنشینم کتابی در باب « بد آموزی های دیوان سعدی » بنویسم .
May be an illustration of 1 person
See insights and ads
All reactions:
Mort Shahmir, Mina Siegel and 55 others

مطلب از اینقرار است :
چیزی فسرده است و نمیسوزد
امسال
در سینه
در تنم
الف- بامداد
May be an image of 1 person and eyeglasses
See insights and ads
All reactions:
Farhad Ghasemzadeh, Mina Siegel and 101 others

۲۰ آذر ۱۴۰۲

لعل شکنان

سعدی میفرماید :
سنگی به چند سال شود لعل پاره ای
زنهار تا به یک نفس اش نشکنی به سنگ
من وقتی وارد این صفحات مجازی میشوم انگار وارد میدان جنگ شده ام . دور و برم را می پایم مبادا از اینهمه نیزه و خنجر و شمشیر و توپخانه نفرت و خشم و دشنام، چشم زخمی هم بمن برسد و مرا از پای در آورد .
در این صفحات دیگر از « پارسای سلیم و نیکمرد حکیم» نشان و نشانه ای نیست و همگان انگار خوی بهائم گرفته ، همچون پهلوانی تروشروی و تلخ گفتار و بد خوی و خیره رای، بجان هم افتاده و چون گرگان گرسنه به دریدن هم مشغولند .
عبید زاکانی میگوید : یکی پیش طبیب رفت که موی ریشم درد میکند
طبیب پرسید چه خوردی؟
گفت: نان و‌ یخ
طبیب گفت : برو‌بمیر که نه دردت به درد آدمی میماند نه خوراکت.
حالا حکایت ما جماعت ایرانی است که هیچ کارمان شبیه آدمیزاد نیست و تنها هنرمان این است که پتکی به دست گرفته و به لعل شکنی مشغولیم .
و در این میدان ، ما قبیله اهل قلم ، همچون پروانه ای هستیم در مشت
چه آسان می‌توان ما را کشت
May be an image of text
See insights and ads
All reactions:
Farough Amiri, Aryan Abkenar and 5 others

شهبانو و من

من خانم فرح پهلوی شهبانوی پیشین ایران را دوست میدارم .در دوران خبرنگاری ام یکی دو سفر با ایشان به گیلان و اینجا و آنجای ایران رفته ام. وقار و متانت و مردم دوستی اش را دوست میداشته ام
دلم میخواهد ملکه پیشین سرزمینم همانگونه که بود در ذهن وضمیرم باقی بماند . یعنی زنی اهل هنر . اهل فرهنگ . ‌و بدور از غوغای غوغاییان. بدور از تباهی های اهل قدرت .
من اگر امروز یکی از نزدیکان و‌ مشاوران ایشان بودم توصیه میکردم از غوغای قبیله غوغاییان فاصله بگیرد همانگونه که همسر ملک حسین پس از مرگ شوهرش همه قال و‌مقال های دربار و‌درباریان را وانهاد و به زندگانی بی دغدغه و بی هیاهو پناه برد.
دلم میخواهد ملکه پیشین سرزمینم جایگاه تاریخی خود را همچنان بعنوان هاتف فضیلت حفظ کند و در دامچاله فرصت طلبان و کجروان بله قربان گویی نیفتد که یا مردمانی بی مقدارندیا قلندرانی ستمگر و شکارچیان هستی ملت ، و آرمانی ندارندجز اینکه کاسه آز و طمع خویش پر سازند و به هر گنجی که ایمن پندارند بسپارند
See insights and ads
All reactions:
Nasrollah Pourjavady, Naghi Pour and 42 others