دنبال کننده ها

۱ مرداد ۱۴۰۰

عکس بر گردان
تصاویری از یک سفر چهار روزه
Yosemite National Park
Nasrin Sheykhani, Alma Sheykhani Herout and 32 others

امروز رفتیم تماشای شگفتی های طبیعت .دره ها و صخره ها .
و آبشارانی که از دل این صخره ها می جوشند
Yosemite National Park

آرشی جونی همپای ما کوهنوردی کرد

ما اینجا هستیم . همراه نوه ها. چادر زده ایم . سه چهار روز میمانیم . دیروز رفتیم کوه پیمایی. سه چهار ساعت راه رفتیم. رفتیم تماشای آبشار . جای تان خالی
Yosemite National Park


جهانا چه بی مهر و بد خو جهانی


گیرم که آقای فرهادی در جشنواره سینمایی کن فریاد بر کشیده بود که :ای خلایق ! بدانید و آگاه باشید که حکومت آدمخواران اسلامی بر روی تشنگان خوزستان اسلحه کشیده و تار و مارشان کرده است.
گیرم که اصغر فرهادی از جای بر خاسته بود و نعره بر کشیده بود که : ای جهانیان ! من این جایزه ام را به تشنگان خوزستان و کولبران کردستان و گرسنگان بلوچستان و کودکان کار تهران تقدیم میکنم .
گیرم در آن جشنواره تصویری اهریمنی تر ازحکومت اهریمنی ملایان به جهانیان عرضه کرده بود .
آیا جهان ککش می گزید ؟
آیا جهان و جهانیان حکومت اهریمنی ملایان را نمی شناسند ؟
آیا جهان و جهانیان از کشتار های ملایان بی خبرند؟
آیا جهان و جهانیان از زندان بزرگی بنام ایران چیزی نمیدانند ؟
آیا تاکنون غیر از صدور بیانیه های پفکی قدمی برای رهایی ملت ایران از این نکبت هولناک بر داشته اند؟
هزار سال پیش منوچهری دامغانی تصویری از این جهان نابکار عرضه کرده است که گویی تصویری از وضعیت امروزی ماست :
جهانا ، چه بی مهر و بد خو جهانی
چو آشفته بازار بازارگانی
به درد کسان صابری اندر او تو
به بد نامی خویش همداستانی
به هر کار کردم ترا آزمایش
سراسر فریبی، سراسر زیانی
و گر آزمایمت صد بار دیگر
همانی همانی همانی همانی

آدمیزاده طرفه معجونی است

دارم به رادیو گوش میدهم . رادیوی سرتاسری امریکا. یک آقای پروفسوری آمده است در باب رویداد های هولناک جنگ جهانی دوم سخن میگوید .
از آنهمه بربریت موی تنم سیخ میشود .
میگوید : یک افسر نازی توسط پارتیزان های نهضت مقاومت فرانسه ربوده میشود . نازی ها یک روستا را اشغال میکنند . زنان و کودکان را به کلیسا می برند و درهای کلیسا را می بندند . مردان را دستجمعی به گلوله می بندند، آنگاه کلیسا را به آتش میکشند .
داستان دیگری هم میگوید :
پس از اشغال لهستان و کشتار یهودیان ، مردی یهودی از لهستان میگریزد . به روسیه پناه می برد . به ارتش سرخ می پیوندد تا علیه نازی ها بجنگد . اما غذای ارتش سرخ را نمی خورد . چون گوشت خوک دارد ! آنقدر غذا نمی خورد تا از گرسنگی هلاک می‌شود !
مولانا حق دارد که می‌گوید :آدمیزاده طرفه معجونی است

۲۷ تیر ۱۴۰۰

دعوا داریم آقا

مردم کوبا به خیابان‌ها میریزند و نان و آزادی میخواهند . ما ایرانی ها کدخدا رستم میشویم و به جان هم می افتیم و همدیگر را با فحش و تهمت و دشنام لت و پار میکنیم
آقای نتان یابو غزه را بمباران میکند و پیر و جوان و خرد و کلان را به گلوله می بنددو خانمان ها به باد میدهد ، ما ایرانی ها نخود هر آش می شویم و گریبان همدیگر را می چسبیم و گدازه های خشم و نفرت خود را بر سر همدیگر می ریزیم
آقای آذربایجان و آقای ارمنستان به جنگ با یکدیگر بر می خیزند ، ما ایرانی ها در اینسو و آنسوی جهان برای همدیگر قداره می کشیم
آقای رضا پهلوی میگوید دلش نمی خواهد شاه و آقا بالاسر باشد، ما ایرانی های سلحشور برای همدیگر یقه میدرانیم و با فحش ‌و دشنام میخواهیم او را به تخت سلطنتی بنشانیم که وجود ندارد
آقای فرهادی در فستیوال سینمایی کن جایزه می‌گیرد، ما جماعت جان بر کف ایرانی گلوی مان را پاره میکنیم و یقه همدیگر را میدرانیم که چرا در آن فستیوال نعره بر نکشیده و « این مباد آن باد » نگفته است
در فلان گوشه دنیا پشه ای و حبشه ای به جنگ بر میخیزند . ما ایرانی ها جبهه ای به وسعت گیتی میگشاییم و برای همدیگر شاخ و شانه میکشیم
در ونزوئلا راننده اتوبوسی رییس جمهور میشود و یکی از ثروتمند ترین کشورهای جهان را به ژرفای دریوزگی در می اندازد. ما ایرانی ها با تیر و تخماق و چماق و فلاخن و دشنام به جان هم می افتیم و استخوان های همدیگر را خرد و خاکشیر می کنیم
آخر ما چه مرگ مان است ؟ چرا هیچ کارمان به آدمیزاد شباهت ندارد ؟
چرا از قبیله خشم بیرون نمی جهیم؟ ما دعواهای مان کی تمام میشود ؟
نی به هند است ایمن و نی در یمن
آنکه خصم اوست سایه ی خویشتن
ما حتی با سایه خود نیز در جنگ هستیم .
آرام باشید آقایان و خانم ها . آرام باشید
پیش چشم ات داشتی شیشه ی کبود
زان سبب عالم کبودت می نمود