دنبال کننده ها

۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۱


یک آقایی رفته بود خواستگاری .
بهش گفتند : مهریه عروس خانوم هزار سکه طلاست !
با تعجب گفت : هزار سکه ؟؟ برو بابا ؛ من یک دختر دیگری را میشناسم که مهریه اش ده سکه طلاست . تازه حامله هم هست !!

هر وقت تصاویر تبلیغ‌ شده‌ رهبران مملکت در اماکن عمومی
بزرگتر از اندازه‌ تمبرِ پستی بشوند، خطر دیکتاتوری حتمی است
ولادیمیر ناباکوف

زان پیش که در میانه تابی بخوریم
با یکدگر امروز شرابی بخوریم
چون پیک اجل به وقت مردن ما را
فرصت ندهد که جرعه آبی بخوریم

زکریای رازی
حتی اگر گاو هم باشی ، در صورتی که در جای مناسب قرار بگیری ،

کسانی پیدا می شوند که تو را بپرستند!!

عجب ملت شگفت انگیزی ...

مرحوم حبیب یغمایی تعریف میکرد : در دوره رضا شاه که عزاداری و سینه زنی و قمه زنی ممنوع شده بود ؛ یک روز ملک الشعرای بهار به مرحوم شوکت الملک - امیر بیرجند -گفته بود : الحمدالله ولایت شما هم برق دارد ؛ هم آب دارد ؛ هم مدرسه دارد ؛ هم سالن نمایش دارد ؛ همه چیز هست ؛ اینکه بعضی ها هنوز شکایت میکنند دیگر چه می خواهند؟
مرحوم شوکت الملک گفته بود : آقا ! اینها برق نمی خواهند . اینها محرم میخواهند . اینها مدرسه نمی خواهند ؛ روضه خوانی میخواهند .کربلا را به اینها بدهید همه چیز به آنها داده اید !!

۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱

امام زمان وافوری ....!!!




خدا بسر شاهد است دیگر از این بهتر نمیشود . اصلا آقا ! ما از شادی دیگر توی پوست خودمان نمی گنجیم . خیال مان پاک راحت شده است و حالا شب ها می توانیم راحت کپه مرگ مان را بگذاریم و دیگر از ترس نکیر و منکر و روز صد هزار سال و عذاب جهنم - بی ادبی نشود رویم به دیوار - مثل خایه حلاج نلرزیم .

شما در کجای دنیا دیده اید یک آقای نورانی رعنایی که قرار بود بیاید دنیا را پر از عدل و داد بکند ؛ یکباره وافوری بشود و رسالت الهی خودش را از یاد ببرد ؟
بروید تمام کتابخانه های دنیا را زیر و رو بکنید . بروید اقالیم سبعه - از مصر و شام و روم و عراق عرب و عراق عجم و جابلقا و جابلسا و ممالک فارس وخراسان و ماوراءالنهر و دشت قبچاق و تمام بلاد مشرق و چین و ماچین و جاوه و بنگال و سیلان و حبش و زنگبار و گجرات و عدن و جده را زیر پا بگذارید . بروید تمام کتاب های تاریخی و جغرافیایی و فلسفی و اخلاقی دنیا را بخوانید . بروید تمام دایره المعارف های شرق و غرب و شمال و جنوب عالم را از سر تا ته ورق بزنید . اگر توانستید همچو معجزه ای را در یک گوشه عالم پیدا کنید بیایید دست راست مان را قطع کنید . اگر دل تان خواست دست چپ مان هم پیشکش تان . آنرا هم ببرید و ما را خلاص کنید !
آقا ! ما هزار و دویست - سیصد سالی بود گرفتار امام زمان بوده ایم . بعضی ها میگفتند در چاهی در سمرقند یا بخارا است . بعضی ها میگفتند در تاجیکستان و قزاقستان و آنطرف هاست . نظام مقدس نکبتی اسلامی مان هم معتقد بود که در چاه جمکران است و از این بابت هم یک کاسبی حسابی راه انداخته بود و بندگان ببوی حضرت باریتعالی را سر کیسه میکرد .
در تواریخ هم از قول دولتشاه سمرقندی خوانده بودیم که : " چون سلطان سنجر بغداد را مستخلص ساخت ؛ قصد سامره کرد و در مسجد جامع سامره غاری است که شیعیان معتقدند امام مهدی از آن غار خروج خواهد کرد .هر جمعه ؛ بعد از ادای نماز ؛ اسبی ابلق ؛ با زین طلا ؛ بر در غار مترصد نگاه میدارند و میگویند : یا امام ! بسم الله !!
سلطان سنجر این حال مشاهده کرد و کیفیت پرسید . اسبی دید به غایت رعنا و بی نظیر ؛ پای بر آن مرکب در آورد و چون سوار شد گفت :
- این اسب به دست من امانت است ! هر گاه امام خروج کند تسلیم وی کنم "( تذکره الشعرا - چاپ خاور - صفحه 54)

اما تازگی ها فهمیده ایم امامی که در چاه جمکران است وافوری شده و دیگر حال و حوصله قداره کشی و آدمکشی و جنگ و دعوا و این حرفها را ندارد !
حالا برای اینکه ما را به باد ناسزا نگیرید و نگویید این آقای فلانی مالیخولیایی شده و از انبان ابوهریره اش حرف و حدیث بیرون میکشد ؛ قسمتی از سر مقاله نشریه " صبح صادق " را برای تان نقل میکنیم تا خیالتان بابت ظهور حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه !! راحت بشود و دیگر نگران آن نباشید با این بار گناهانی که بر دوش شماست ؛ اگر فردا پس فردا سر و کله حضرت مهدی سوار بر اسب سپید با شمشیر خونچکانی در دست مبارکشان پیدا شد و دجال معروف هم پیشاپیش شان تنوره کشان و نعره زنان همه چیز را دود کرد و بهوا فرستاد ؛ چه خاکی باید به سرتان بکنید .
آقا ! خیال تان راحت باشد . آن آقای امام زمانی که در چاه جمکران است چنان مافنگی و پیزری شده که حالا قرار است یک آقای نورانی دیگری - که تا همین چند سال پیش اخ و تف را جای سکه دهشاهی میگرفت - جانشین ایشان بشود و لابد برود با همه کفار عالم بجنگد .


نشريه صبح صادق كه نشريه داخلي سپاه پاسداران به شمار ميرود در سرمقاله آخرين شماره خود هشدار داده است كه احتمال دارد امام زمان(عج) در وقت ظهور معتاد باشد و به سبب اعتيادش نتواند رسالتي را كه خداوند بر عهده ي او گذاشته است انجام دهد.
نويسنده ي اين مقاله ادعا كرده بسياري از زائرين چاه جمكران از طبقه ي بيسواد جامعه هستندكه متاسفانه تعداد زيادي از آنان نيز به انواع مواد مخدر معتاد هستند. نويسنده ادامه ميدهد كه اين افراد چون استطاعت مالي ندارند، وقتي براي گرفتن حاجت به چاه جمكران ميروند، عوض انداختن پول در چاه، انواع مواد مخدر را به درون چاه ميريزند كه همين موضوع سبب نگراني شديد علما شده و آنان بيم اين دارند كه امام زمان با مصرف اين مواد افيوني معتاد شده باشند و چه بسا تاخير ظهور ايشان تاكنون نيز به دليل همين وابستگي ایشان به مواد مخدر باشد.
اين نشريه در پايان مي افزايد: جا دارد كه مسئولين امر نظارت و كنترل بيشتري بر روي زائرين داشته باشند تا هيچ موادي به درون چاه انداخته نشود "

آقا ! ما هیچ حرف دیگری نداریم که به فرمایشات نویسنده مقاله صبح صادق اضافه کنیم . فقط برای هزارمین بار مجبوریم این گفته فرزانه تبعیدی یمگانی را تکرار کنیم که :
اندر جهان به از خرد آموزگار نیست
و حرف آخر اینکه : بقول صائب تبریزی :
پیش از این ؛ بر رفتگان افسوس میخوردند خلق
میخورند افسوس در ایام ما بر ماندگان ........

۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۱

شعر ؛ امنیت است

در طول تاریخ ایران ؛ این ملت صبور ؛ همواره زخم های بیشمار خویش را با مرهم " شعر " درمان کرده است .
براستی اگر رویایی بنام شعر را از مجموعه هویت فرهنگی ما بگیرند دیگر چه میماند ؟؟
شاعرانگی روح ملی ما از آن سوی ازل آغاز شده است و شعر بارز ترین سهم سرشت ابدی این ملت است چندانکه موج ضمیر جمعی اش تمامی جهان او را فرا گرفته است .

سید علی صالحی
ای کاش آب بودم
- گر میشد آن باشی که خود میخواهی -
آدمی بودن
حسرتا !
مشکلی است در مرز ناممکن
نمی بینی ؟؟

_____

احمد شاملو

۹ اردیبهشت ۱۳۹۱

ملایان ....و مدارس جدید

در سال 1319 قمری ؛ مرحوم میرزا محمد علی خان تربیت و سید حسن تقی زاده و بشیر الصنایع تصمیم گرفتند مدرسه ای به سبک و شیوه اروپادر تبریز ایجاد کنند . نام مدرسه را هم " ثریا " گذاشتند .
آنها در مقصودیه تبریز ساختمانی اجاره کردند و حتی تابلوی مدرسه را هم نصب کردند . اما آخوند سید محمد یزدی ؛ معروف به طالب الحق ( که فی الواقع نام طالب الجهل بیشتر برازنده اوست ) در منزل مرحوم فخر الاطباء که چادر زده بودند و مجلس روضه خوانی برگزار بود به منبر رفت و با کلماتی بسیار رکیک از مدارس جدید انتقاد کرد و گفت : " ...ای مردم ؛ سه نفر از سران بابی ها می خواهند مدرسه ای بنام ثریا دایر کنند ؛ هر کس فرزندش را در آنجا بگذارد لامذهب و بی دین است و حق حشر و نشر با مسلمانان را ندارد " .
مردم هم از ترس ملایان فرزندان خود را به آن مدرسه نفرستادند و مدرسه ثریا باز نشده بسته شد .