دنبال کننده ها

۱۱ شهریور ۱۴۰۱

کتابخانه و میخانه

گاراژ خانه مان را کتابخانه و شرابخانه کرده ایم. زمستان ها گرم است و تابستان‌ها گرم تر.
یک عالمه هم کتاب و فیلم و نوار موسیقی هنوز در جعبه ها مانده اند . ما که عمرمان وفا نمیکند بنشینیم کتاب بخوانیم. بچه ها و نوه های ما هم که در عالم دیگری سیر میکنند و با چنین مقولاتی آشنایی ندارند.
داشتم با خودم فکر میکردم اکر همین فردا پس فردا سرمان را زمین گذاشتیم و به عالم هیچ سفر کردیم و همچون قطره قطرانی در ظلمات نامتناهی گم شدیم بر سر این کتاب ها و فیلم ها و نوار ها ( که به جان کاشتمش و به جان دادمش آب) چه خواهد آمد؟ اصغر آقای بقالی هم نیست که در اوراق آنها زرد چوبه ای ،مارچوبه ای ، نقل و نباتی بپیچد!

مبارزه مدنی

با نوه هایم میخواهیم برویم رستوران ناهار بخوریم
می پرسم : کجا برویم؟
نوا جونی میگوید : بابا بزرگ ، برویم رستوران Chick-fil-A
آرشی جونی هم با خوشحالی میگوید : برویم آنجا. برویم آنجا هم ناهار بخوریم هم بازی کنیم
میخواهیم راه بیفتیم که دخترم از راه می‌رسد و میگوید : بابا! حق نداری بچه هایم را به این رستوران ببری ها !
میگویم : چرا دخترم ؟ بچه ها آنجا را دوست دارند . غذایش هم که از این ساندویچ های آدم خفه کن بهتر است
میگوید : آنها مجموعه ای از نژاد پرست های امریکایی هستند. روزهای یکشنبه در سراسر امریکا رستوران هایشان را می بندند تا به کلیسا بروند . مخالف سر سخت سقط جنین هستند . میلیونها دلار خرج میکنند تا از تصویب قانون منع حمل اسلحه جلوگیری کنند . کشته و‌مرده سیاست های ترامپ هستند . دشمن سیاهان و اقلیت های نژادی و گی ها هستند. پشت شان به کلیسا بند است . آنوقت شما میخواهی بچه هایم را ببری توی چنین رستورانی؟
به بچه ها میگویم : میرویم رستورانی دیگر .
دو تایی شان کمی اخم میکنند اما بالاخره رضایت می‌دهند برویم رستورانی دیگر.
توی راه با خودم فکر میکردم این را میگویند مبارزه مدنی .

۱۰ شهریور ۱۴۰۱

با اخوان ثالث

سی و دومین سالروز مرگ مهدی اخوان ثالث
میخائل گورباچف ، مردی که مسیر تاریخ جهان را تغییر داد
در گفتگو‌با شبکه جهانی تلویزیون ملی پارس
Sattar Deldar 08 31 2022
امروز آمدیم اینجا
بساط شراب و خوشباشی مهیاست
جای شما خالی
Pops Beach- Tahoe
Tuesday August 30- 2022

آرشی جونی هفت ساله شد

آرشی جونی هفت ساله شد
Happy Birthday my love
We love you ❤️🌹💐🌺🌷❤️🌹💐🌺🌷


پیراهن  امام حسین پیدا شد

آقا ! خدا را صد هزار مرتبه شکرکه ما پیش سر و همسرـ بخصوص این فرنگی های عقب مانده کون نشور ـ سر افکنده نشده ایم و اگر این پدر سوخته ها در کارخانه خلقت دست درازی میکنند و با خرج میلیارد ها میلیارد دلار در کهکشان ها دنبال جنبنده و خزنده و چرنده و پرنده میگردند ؛ماشیعیان مرتضی علی هم بالاخره بعد از هزار وچہار صد سال، در ظل توجهات حضرت بقیه الله ارواحنا فدا ،پارسال پیرار سال  نیزه شکسته  و امسال هم پیراهن چاک چاک آقام ابا عبدالله الحسین را در دشت کربلا پیدا کرده ایم و حالا می توانیم بزنیم توی پوزه هرچه نا مسلمان است وبه آنها فخر بفروشیم
فقط نمیدانم چرا وقتی این خبر بهجت اثر را به سمع مبارک عباس آقای خودمان رساندیم سگرمه هایش
 را تو هم کرد وبا خشم گفت : 
شیعیان مرتضی علی بهتر است حالا این نیزه ها را بکنند توی هر چه نابدترشان !

۷ شهریور ۱۴۰۱

کاسبی به سبک حکومت اسلام

آقای کارتن خواب را گرفته بودند انداخته بودندزندان.
جرمش ؟ تهدید علیه امنیت ملی و ارتباط با عوامل صهیونیستی!
حالا پس از چند ماه از زندان آمده است بیرون . با خودش چند میلیون تومان پول آورده است!
می پرسند : اینهمه پول را از کجا آورده ای؟ مگر در زندان بیزنس داشته ای؟
میگوید :یک بنده خدایی را آورده بودند زندان . میبایست دوازده سال زندان بماند . تخت برای خوابیدن نداشت . روی کف سیمانی زندان میخوابید . تختخوابم را به او فروختم پنج میلیون تومان. حالا او شب ها راحت می خوابد من هم میلیونر شده ام !
کاسبی از این بهتر ؟
May be art of one or more people

دعوای" ز "و" ذال "

آقا ! در میان شش و نیم میلیارد آدم روی زمین هیچ قوم و قبیله ای مثل ما ایرانی ها اهل « دعوا» نیست!
ما مدام در حال دعوا کردن هستیم.مدام داریم یقه درانی می کنیم ، مدام دست در گریبان هم انداخته و خسته هم نمی شویم .
آقای جمهوری اسلامی میگوید من مسلمانم . اسلامم هم اسلام ناب محمدی است!
آقای مجاهدین خلق میگویند : فوتینا !شیرین نشود دهان به حلوا گفتن . تیز در سبلت تو ، خواه بمان خواه بمیر !اسلام من از اسلام شما اسلام تر است .
آقای نو اندیش دینی میگوید :
من این دین سالوس را منکرم
مسلمانی ار این بود کافرم
آقای اصولگرا هجایش میکند وناسزایی نثارش میکند ومیگوید : زکی!
بقدر شغل خود باید زدن لاف
که زر دوزی نداند بوریا باف
آقای سروش میگوید : من مسلمانم
آقای یاردانقلی هرزه چانه میفرماید : غلط زیادی موقوف!
زهی نادان که او خورشید تابان
به نور شمع جوید در بیابان
آقای کدیور میگوید : من مسلمانم
آقای حوزه علمیه میگوید :معاذالله! واستان شمشیر را زان زشتخو ! باید به جرم ارتداد به دار آویخته شوی!
آقای صوفی قلندر میگوید : من مسلمانم و پشت بندش هم فریاد میزند :ناد علیا مظهر العجائب!
آقای حجت الاسلام و المسلمین با دله دزدان قمه کش از راه می‌رسد و با دهان کف کرده نعره بر میکشد که : این ناکثین و قاسطین و مارقین را باید کشت .
این دعواها ‌‌و کشمکش ها حتی به حروف الفبای فارسی هم کشیده شده است:
آقای « ز » و آقای« ذال » قرن هاست دست در گریبان همدیگر انداخته و بقول همولایتی ها کش و‌ وا کش دارند. در این گیر و دار سر ‌وکله آقای « ض» هم پیدا شده است و میگوید : بزم بزم بز بز ها ، دو شاخ دارم به هوا ! کی میاد به جنگ من ؟ آقای « ظ دسته دار» هم آن گوشه کناره ها ایستاده است و این معرکه را تماشا میکند .لاجرم کار بجایی رسیده است که بقول هادی خرسندی نمیدانیم« گذار » را باید با آقای « ذال »بنویسیم با آقای « ضاد » بنویسیم . با آقای « ز» بنویسیم .با «ظای دسته دار » بنویسیم یا با « ظای » بی دسته !
همین گرفتاری را با « س» و « ث» و « ص» هم داریم
تازه میخواهیم بین آقایان« س » و« ث» و « ص» میانجیگری بکنیم که سروکله آقای «ط » دسته دار پیدا میشود و برای آقای « ت» که نه دسته دارد و نه چماقدار دارد و نه فدایی جان بر کف دارد شاخ و شانه میکشد
در این گیر و دار آقایان « غ» و « ق» هم حیران و سرگردان مانده اند که آیا قیمه را با غین می نویسند یا با قاف؟
ما برای اینکه این دعوا دامنه پیدا نکند و خشک و تر را با هم نسوزاند با کدخدا منشی وارد معرکه میشویم و میگوییم : آقایان ! آقایان ! لطفا دست نگهدارید ! آنرا که با قاف مینویسند قمه است نه قیمه! قیمه را با راسته گوسفند و لپه دیر پز می نویسند !
گفت : اکنون چون منی ای من در آ
نیست گنجایی دو «من» را در سرا….
خلاصه اینکه شلم شوربای عجیب غریبی است و بقول دایی مم رضای ما سگ صاحبش را نمی شناسد