دنبال کننده ها

۶ شهریور ۱۳۹۹

مسافرنامه - ۱۷-

مسافرنامه«17»
یکشنبه 23 آگست2020
بزرگراه شماره 101 را گرفتیم و راندیم بسوی جنوب .
این بزرگراه با پستی ها و بلندی ها و گردنه هایش از کرانه اقیانوس میگذرد . اینسویش جنگل است و آنسویش آب.
اینجا و آنجا توقفی کردیم و دقایقی چند به تماشای جنگل و دریا نشستیم و نفسی تازه کردیم و راه افتادیم.
در مسیر راه گهگاه گله آهوان را میدیدیم که در حاشیه بزرگراه اینسو و آنسو میدویدند.
من از رانندگی شبانه در بزرگراه شماره 101 پرهیز میکنم چرا که از این آهوان حادثه ساز می ترسم . روزها نیز چهار چشمی اینور و آنور جاده را میپایم نکند آهوی جوانی ناگهان از حاشیه جنگلی بیرون بجهد و ما را به عرش اعلی خدمت آقای باریتعالی بفرستد
امروز عصر بهنگام رانندگی ناگهان خرس غول پیکری از اینسوی جاده به آنسو دوید و با یک فاصله ده بیست متری از برابر مان گذشت .
حوالی عصر رسیدیم به فلورنس. هتلی گرفتیم و رفتیم به تماشای شهر . دیداری کردیم از شهر قدیمی فلورانس . شهری با رستوران ها و بازار ها و عتیقه فروشی هایش . غنوده بر ساحل خلیج . آنگاه سری به کازینوی شهر زدیم که پروتکل های ایمنی را با دقت اجرا می‌کردند . عکسی از ما گرفتند و درجه تب مان را ملاحظه فرمودند و رخصت ورود دادند .
رفتیم ناهاری خوردیم و عیال چند ده دلاری باخت و به هتل مان برگشتیم و خواب .
باید این را هم بگویم که بخشی از شهر زیبای من - Fairfield - با جنگل ها و تاکستان ها و باغات و مزرعه ها و شرابخانه هایش در آتش بیداد طبیعت سوخته است و اینک آسمانش آنچنان دود آلود و خاکستری است که نفس کشیدن را دشوار میکند.
ما را توان زیستن در چنان فضای دود آلودی نیست ، لاجرم بازگشت مان را به پایان ماه آگست موکول کرده ایم بلکه بارانی یا بادی بر آید و غبار ها را بشوید و دود ها را از آسمان شهرمان مان براند .در این فاصله هر روز در شهرک های ساحلی توقفی و درنگی خواهیم داشت و آنگاه آهسته آهسته بسوی شهر و دیارمان پیش خواهیم راند .
عکس هایی که می بینید چشم انداز امروز ماست از تراس هتل مان در شهر فلورنس- ایالت اورگان
و عکسی هم از نوا جونی و عروسکش و آرشی جونی که در غیاب بابا بزرگ و مامان بزرگ بهLake Tahoe رفته بودند تا از دود و آتش و غبار بگریزند
Nasrin Sheykhani, Azar Fakhr and 81 others
4 Comments
1 Share
Like
Comment
Share

مسافرنامه - ۱۶-

مسافرنامه”16”
شنبه بیست و دوم آگست 2020
اینجا در شهر” تاکوما “ هستیم . کنار خلیج .صبح می خواستیم به دیدن موزه اتومبیل های امریکایی برویم . موزه ای که صدها اتومبیل ساخت امریکا را در یک ساختمان چهار طبقه در برابر دیدگان مردما ن گذاشته است. موزه ای که مروری است بر سیر تکاملی صنعت اتومبیل سازی در ینگه دنیا .
گفتند ساعات کار موزه از ده صبح تا پنج بعد از ظهر است
صبحانه ای خوردیم و راه افتادیم . رسیدیم آنجا دیدیم سوت و کور است. نه ماشینی ، نه هیاهویی ، نه حضور آدمیانی.
فهمیدیم موزه را بخاطر جلوگیری از اشاعه بیماری کرونا موقتا تعطیل کرده اند !
رفتیم از پشت پنجره ها نگاهی به ماشین ها انداختیم . به به ! چه ماشین های عجیب غریبی . حیف که نتوانستیم عکس شان را بگیریم .
دلخور راه افتادیم رفتیم کنار خلیج . همان جایی که میگویند Waterfront
هوا آفتابی بود و آسمان آبی . و سرتاسر کرانه خلیج پذیرای ماشین ها و آدمیان . و دریا آنچنان آرام که گویی به خوابی عمیق فرو رفته است. نه خیزش موجی ،نه خیزابی و نه فریاد خشماگین بادی.
ورستوران ها چنان شلوغ که به دشواری می‌شد جایی برای پارک اتومبیل یافت
رفتیم گشتی در شهر زدیم . و قدمی در پارک زیبایی که بر فراز تپه ای ساخته اند . و آنجا می‌شد سوار کشتی شد و به سیاحت خلیج رفت . و ما بسبب ملاحظات ایمنی از سوار شدن به کشتی سر باز زدیم و رفتیم سراغ یکی از پر آوازه ترین رستوران های آن سامان . رستورانی بر روی آب و شهرتی عالمگیر در باب غذاهای دریایی. نامشDuke’s Restaurant
رستوران را بر روی آب ساخته اند . رستورانی بزرگ و زیبا . غذایش عالی . سرویس اش بی همتا. قیمتش اما گران. خیلی گران . نود و شش دلار برای ناهار . پانزده دلار هم انعام !
آنجا بیاد بیچاره ناصر خسرو قبادیانی افتادم .اینکه چون در بیابان های حجاز نمی توانست شیر شتر و گوشت سوسمار بخورد از هر درختی دانه ای می چید و میخورد و شکر حضرت باریتعالی را بجا میآورد. ما البته چون میانه ای با آقای باریتعالی نداریم بجای شکر ایزد منان ! رو به اقیانوس کردیم و گفتیم : جاودانه بمان . و مهربان بمان !
باری. میخواستیم برویم آیداهو و وایومینگ. به دیدن یکی از شگفتی های طبیعتYellow Stone
گفتند: راه دراز است . هوا گرم است . و آنجا مقررات و ضابطه های شداد و غلاظی گذاشته اند تا از شیوع کرونا جلو گیرند.
گفتیم برگردیم اورگان و چند روزی در شهرکی ساحلی بیاساییم. راندیم و رسیدیم به آستوریا. شهری زیبا .شهری که سطح آب اقیانوس با سطح شهر برابر است . شهری که به « تریست » ایتالیا شباهت دارد .
هر چه گشتیم هتلی گیرمان نیامد. هتلی یافتیم به شبی چهارصد دلار !! به خودمان گفتیم ؛ اگر از نواده های اتول خان رشتی هم باشیم چنین هتلی با چنین بهای سنگینی به مزاج و مذاق ما سازگار نیست !
راندیم بسوی جنوب و رسیدیم Cannon Beach
گشتی در ساحل زدیم و غروب خورشید را همراه با صد ها نفر تماشا کردیم و رسیدیم به شهر لینکلن . شب را آنجا ماندیم و بقول قدما بیاسودیم.
Nasrin Sheykhani, Alma Herout and 80 others
5 Comments
1 Share
Like
Comment
Share