دنبال کننده ها

۹ تیر ۱۳۹۴


خود شیفتگی

آقا ! ما می خواهیم امروز بزنیم به سیم آخر و حرفی بزنیم که مسلما خیلی ها فحش مان خواهند داد . عیبی ندارد ، فحش خورمان ملس است .
آقا ! خدا بسر شاهد است بسیاری از نویسندگان و شاعران و هنرمندان مان از دور شبیه آدم اند وبه یک بیماری خاصی مبتلا هستندکه به آن میگویند خود شیفتگی ، یا بقول فرنگی ها نارسیزم
چند سال پیش ما یک شاعر معروف انقلابی رادعوت کرده بودیم بیایندشهر ما و برای مان شعر بخوانند .
ما در دوره آن خدا بیامرز شعر های ایشان را می خواندیم وبه به و چه چه می گفتیم و حظ میکردیم
ایشان تشریف مبارک را آوردند و بجای شعر خوانی دو ساعت تمام از مبارزات و از جان گذشتگی های خودشان تعریف و تمجید فرمودند و در پاسخ یکی از بندگان خدا که پرسیده بودند بنظر شمابزرگترین شاعران ایران چه کسانی هستند خیلی قاطع و سریع و صریح فرمودند:
ایران فقط دو تا شاعر دارد ! یکی فردوسی است و آن دیگری مو!! ( یعنی خودم )
آقا ! اگر فحش مان نمیدهید یک حرف بو دار دیگری بزنیم و برویم پی بدبختی هامان و در قلعه ای سنگری جایی مخفی بشویم
ما سال های سال به موسیقی باصطلاح سنتی ایرانی گوش میدادیم ، اما مدت هاست از هر چه موسیقی ایرانی است عق مان میگیرد و اسم این موسیقی را گذاشته ایم مو سیخی ! یا بقول شاملو جان مان : مدیحه تباهی
چرایش را از ما نپرسید ،خودتان لابد حدس زده اید دیگر
البته همه این گنده گویی ها - یا بقولی گنده گوزی ها - گذشته از خود شیفتگی اهل هنر ؛علت دیگری هم دارد : عقب افتادگی و بیخبری جهان سومی که غافل از همه جا و همه چیز در خم رنگریزی خودمان فرو می رویم و بیرون میآییم و به به و چه چه میگوییم که : این منم طاووس علیین شده
اصلا آقا ! همه تقصیر ها به گردن این واژه بی پدرو مادر و حرامزاده " استاد " است
همینکه به یکی بگویی " استاد " فورا یابو بر میداردش و باد توی آستینش می افتد و دیگر هیچ خدا و نا خدایی را بنده نیست
ما هم از روزی که استاد شده ایم هی پاچه این و آن را می گیریم و برای استادان دیگر تره هم خرد نمی کنیم
ملتفت عرایضم که هستید ؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر