دنبال کننده ها

۲۱ آذر ۱۳۹۲

سید اولاد پیغمبر .....

هفتاد سالی داشت .. همکارمان در رادیو تبریز بود . 
میگفت : سید طباطبایی هستم !
میگفتم : سید طباطبایی یعنی چه ؟ 
میگفت : سید اولاد پیغمبر!! و قاه قاه میخندید .
صبح ها ؛ وقتی به رادیو میآمد هنوز مست بود .. مست بود و شنگول . نمیدانستم شب گذشته چند بطری ودکا را توی خندق بلا ریخته است . تا مرا میدید میگفت : آقای گیله مرد کبریت نزنی ها !1
میگفتم : چرا ؟ 
میگفت : آتیش میگیرم .
ظهر که میشد . بعد از پخش اذان ؛ میرفت توی استودیو ؛ برنامه مذهبی رادیو را اجرا میکرد . همچنان مست بود این سید اولاد پیغمبر !!

۱ نظر:

ناشناس گفت...

ایشون احتمالا به این سه بیت (بصورت مشترک) اعتقاد داشته است (مثل من):

دانی که چنگ و عود چه تقریر می‌کنند / پنهان خورید باده که تعزیر می‌کنند

تا توانی مده از کف به بهار ای ساقی / لب جوی و لب جام و لب یار ای ساقی

اظهار عجز پیش فرومایه ابلهیست / اشک کباب موجب طغیان آتش است

ارسال یک نظر